شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱۰۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز من

انگار خون داخل رگهام اسیدیه که درون بدنم حرکت میکنه و همینطور میسوزونه و پیش میره
هر چقدر من بیشتر اشتباه میکنم این سوزشو بیشتر احساس میکنم
همیشه فکر میکردم چی میشه چطور میشه که افراد در منجلاب فساد گیر می افتن حالا جوابشو گرفتم بی توجهیه خیلی از ماها میتونه خیلیارو به نابودی بکشونه

وضع قلبم خرابه
این قلب مهربون حقش نبود جای گناهو تنفر باشه
بد کردی بهم
خیلی
اونقدر که اگه روز محالی به زبون بیای قسم میخورم اولین جمله ام به تو این باشه

ازت متنفرم نمیبخشمت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم داره از خودم به هم میخوره
از من چی ساختی لعنتی
نمیبخشمت
هیچوقت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یاد اونروزا بخیر که از شوق دیدن حضورت چهارتا چهارتا انگشتام میچسبید به قابلمه میسوخت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

گفته بودم میخوام از تهران برم مدیرم امروز فردا میکرد بلاخره دیروز تو چشمام نگاه کرد گفت حیفه بری شهرستان خانم مهندس من اینجا پست در نظر گرفتم
و من فقط نگاهش کردم گفتم پست گرفتنو خانم مهندس گفتن خیلی وقته زمانش برام گذشته من یه جای دور از این شهرو میخوام که راحت به کارم برسم و این خواسته حتمیم هستش اینبار مدیر با عدم رضایت بهم نگاه کرد گفت با کارت کنار بیا به هر حال من با انتقالی شما به اردبیل مخالفت کردم و برگه رو داد دستم
منم باهاش بداخلاقی کردمو امروزم نرفتم سر کار
میخوام برم اردبیل اونجا زندگی کنم میخوام از این شهر دور باشم دیگه اینجایی که تو هستی نفسم میگیره از طرفی هم نمیتونم فراموشت کنم من با یکی دیگه ارتباط دارم و به خودم قبولوندم اون تویی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

با این حس غریبم باید چه کنم درمانده شدم چاره ای برایش پیدا نمیکنم انچنان ضربان قلبش را درونم حس میکنم و وجودش را چنان نزدیک درک میکنم که دلم میخواهد برای همیشه چشمهایم را ببندم و در خاطرم دستهای مهربانش را در دست بگیرم و لختی سرم را بر شانه های مردانه اش بگذارم و برای همان لحظات هزار بار بمیرم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دیشب ازم میپرسه چطور بعد پنج سال ابراز محبتت بهش اونطور باهات رفتار کرد و بهت پشت کرد بعد من میگم لایقت نبوده تو بازم میگی نگو این حرفو اون ادم خوبیه منو لایق ندونست باهام حرف بزنه ؟!
من جوابشو تو دلم دادم چون عاشقشم براش میمیرم همونقدرم ازش متنفرم میفهمی
اما نمیفهمه این برای هیچکی قابل هضم نیست که من هنوزم دوسش داشته باشم و از شدت تنفر ازش با یکی دیگه حرف بزنم یکی که خیلی شبیه اونه اسمش فامیلیش شغلش تحصیلاتش طرز حرف زدنش ولی فقط یه تفاوت دارن اونکه بهم بی احترامی نمیکنه راحت حرف میزنه محافظه کار نیست و بسیار مهربونه و حرفاش گاهی لبخند به لب من میاره اما هیچکدوم اینها باعث نمیشن بتونم کسی رو جایگزین تو کنم متاسفانه
نمیدونم چه خواهد شد سرنوشتم زنده ام
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

چه فیلمی بازی میکنه مثلا تلگرامو نخونده بعد اونوقت نصفه شب خوندش بعد صبح میرم تلگرام اون دوستمونو بخونم سر میزنم به صفحه تلگرامش میبینم شانزده دقیقه بامداد اومده و مثلا اونموقع خوندش در دم دیلیتش کردم ادم مسخره پنج ساله به هر نحوی مسخره بازیهاتو تحمل کردم
اما عجیب هنوز عاشقشم دوسش دارم اونقدر که از شدت حرص گریه میکنم و از معده درد و درد قلبم به خودم میپیچمو میگم چرا نتونستی واقعا چرا نتونستی یه ذره دوستم داشته باشی
مگه میشه یکیو دوست داشتو ازارش داد مگه میشه یکیو دوست داشتو محلش نداد بهش بی احترامی کرد مگه میشه سکوت کردو دوست داشت و نشستو نگاه کرد که عشقت با غریبه ها دمخور بشه نه فقط میشه سرنوشت یکیو اینجوری به بازی گرفت دمت گرم که خوب بازیم دادی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم شدیدا بده و قسمتی از حال بدمو تو صفحه تلگرامش بالا اوردم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

برای یک دل عاشق پاییز فصل اخرست چون هیچوقت عشق درونش نمیمیرد و به زمستان نمیرسد
پاییز فصل اخرش است
فصل اخر
مگر اینکه بهاری ناباورانه به دامانش دست بیندازد و شکوفه های پژمرده اش رنگ به رنگ شوند و دوباره سال عاشقانه ها تجدید میثاق گردد
خیلی دور است
خیلی دور از ذهن
و ناباورانه

همه یه جوری میخوان ازم سودی ببرن حتی نزدیکترین اعضای خانوادم و من بطور ابلهانه ای به روی خودم نمی اورم
تمام عمر ازم سواستفاده شد تمام عمر بخاطر دیگران تلاش کردم بخاطر اونها زندگی کردم کو کجاست سهم من از زندگی؟!
این از خانوادم این از زندگیم اینم سهمم از عشق
چقدر تلخ خیلی خیلی تلخ
هعی...
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هنوزم به یادمی؟!
مرسی
اوضاع داغونی دارم خوبه فقط اونجا حضورمو میبینی کارت درسته اینکه ازم بی خبر باشی به نفع خودتو زندگیته با یکی مثل من که دیوونته حرف بزنی که چی بشه تو وقتی میتونی مثل من باشی که به همین اندازه دیوونه من باشی وقتی نیستی خوب میشه همین
به صفحه من میای ببینی مرده یا زنده ام بازم خوبه نه؟! تو صفحه خودت نبودی, بی معرفت نیستم جواب محبت اومدنتو با اومدن به صفحه ات پاسخ دادم
خوش باش دنیات پر از لحظه های شاد
تو چه میدونی من چی میکشم برو خوش باش میتونی دیگه هیچوقتم نیای
اما واقعا تو دلم دارم خداروشکر میکنم که سلامتی
خداروشکر
همین
هنوز از گریه کردنو اشکو اه دست برنداشتی بیخیال شو دیگه اگه میخواست برگرده تاحالا برگشته بود پنج سال شد بفهم نفهم
  • شکوفه