شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۵۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز من

شب ارزوهاست
منم یه ارزو دارم خدا
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

روز خوبی نبود دچار حمله قلبی شدم و احساس میکنم بدنم کلا سست هستش خوب نیستم دلم میخواد ازت خبری داشته باشم کاش میشد شاید بتونه بهم کمک کنه اما چطوری تو که با من حرف نمیزنی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یه فرشته از بهشتی که تو سرنوشتمی
:))
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

نسبت به چند روز گذشته حال روحیم بهتره, انگار از یه طوفان از یه سونامی روحی دیگه به سلامت گذشتم
:)))
دیگه نسبت به خودم شناخت بیشتری پیدا کردم هر بار که درونم طوفانی میشه بیشتر از هر روز از زندگیم اونروزها عاشقانه و دیوانه وار دنبال گم شده ام میگردم اگر در مقابل طوفان احساسم بایستم و کمی صبوری ام بیشتر شود مدتی با خودمو اشکها و دلتنگیهایم خلوت کنم بلاخره طوفان روحیم تموم میشه و دیگه از اون موجهای بلند و سرکش, دریایی ابی و ارام باقی میمونه فقط کافیه کنترلش کنم تا مبادا بازم مزاحم زندگیش بشم الان خوبم و خوشحالم اینبار هم به سلامت به زندگی معمولیم برگشتم گر چه هنوزم دلتنگشم و این برام امری همیشگیه ولی درونم دیگه اون بلوای گذشته رو نداره خداروشکر خوبم
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

کی گفته از تو دست میکشم
دارم با خیال تو نفس میکشم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اخیش یه کم اروم شدم
:))
اشک همیشه تسکین دهنده نیست اما میتواند گاهی کمی اثربخش باشد
شب بخیر نازنینم
:)))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

همیشه وقتی میخواستم بخوابم یه دستم تو دست دیگرم گره میشد به نیت اینکه دست خدا تو دستمه دیگه تنها نیستم با اومدنت به زندگیم کم کم باورم شد یه پشتیبانم تو این کره خاکی دارم روزهام ارامو زیبا شد و حالا که نیستی درد بزرگیه این از دست دادنت خیلی سخته به خودت باور چیزی رو بدی که روزی میاد که دیگه نیست
میدونم این توقع زیادیه که هنوزم ازت بخوام برام بمونی تو دیگه باورهای زن دیگری هستی زنی که مادر فرزندته
میدونی این همه سال گذشت ولی هرگز با هر ترفندی نتونستم فراموشت کنم نتونستم عاشقانه دوستت نداشته باشم نتونستم برات اشک نریزم نتونستم
تو نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده دلم برای روزهایی که مال من بودی خیلی تنگ شده اونروزهاییکه بهم نیاز داشتی و بودی

چه زود دیر شد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

روزها همینطور پشت سر هم میگذرن و هر روزم انقدر پرکار میشود تا کمتر بتوانم به تو بیاندیشم اما واقعیت این است که اندیشیدن به تو زمان نمیخواهد وقتی اینقدر در من زندگی میکنی ثانیه به ثانیه
...
امروز سعی کردم گریه نکنم و فکر نکنم از دست دادمت فکر نکنم نمیتونم دیگه ببینمت فکر نکنم دیگه کمتر لحظه ای خواهد بود که به من بیاندیشی, فقط هر بار که بغضم گرفت هر بار که اشک تو چشمام حلقه شد اهی کشیدمو بغضمو قورت دادمو گفتم اون شاده خوشبخته و حتما سلامته دیگه چی میتونی براش بخوای, ایا حضور تو میتونست اینهمه شادی و خوشبختی بهش هدیه کنه, هیچوقت نگفت, نمیدونم...
امیدجان لحظاتی که در کنار درختت مینشینمو با او گفتگو میکنم بسیار ارام میشوم درختت حالا دو شاخه کوچک دارد
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تمام روز احساس خفگی میکردم یه بغضی نشسته بود توی گلوم یک حس اشنای دلتنگی برای تو, یک پریشانی عاشقانه و قدم زدنهام در راهرو اداره که مدام پشت پنجره ها توقف کردمو به دوردستها خیره شدم من در این شهر تکه ای از خودم را در همهمه هایش گم کرده ام رسیدم خونه و دیگه بغضم ترکید بدجور دلم برایت تنگ شده خیلی انقدر خیلی که نمیتوانم جلوی این اشکها را که بر گونه هایم میلغزند بگیرم دلم برات تنگ شده خیلی زیاد, یعنی الان کجایی حالت خوبه اصلا منو هنوزم یادته, ایا هنوزم شعرهای عاشقانمو که با نهایت احساس برات سرودم مرور میکنی, دلم برات تنگ شده خیلی زیاد, گاهی یادم کن فقط گاهی
مراقب خودت باش
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هنوزم این موضوع ازارم میده که اگه عشقمون واقعی بود چرا عشق من برات کافی نبود
من دیگه بهارو که تورو از من گرفت مثل کودکیهام دوست ندارم
  • شکوفه