شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
از من ای هستی من, دور مشو
می من مستی من, دور مشو

رشته عمر منی جان منی
عشق من, دین من, ایمان منی

تار و پود دل بیمار توئی
خواب و بیداری و پندار توئی

گرچه همچون خم می در جوشم
خون دل می خورم و خاموشم

رشته ی مهر تو شد زنجیرم
گر جدا از تو شوم میمیرم

پس مرا یکه و تنها مگذار
مست و افتاده و از پا مگذار

یادش بخیر
عاشقانگی هایم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دردهای کهنه ام را درمان بودی اما زخمی به دلم نشاندی که درمانی برایش نیست, هیچ فکر کرده ای من چگونه دلم را ارامو قرار دهم؟! هیچ فکر کرده ای چه کسی درد کهنه ی نبودنت را میبایست التیام بخشد؟! ظلم کردی در حق قلب و روح شاعرم, بسیار ستم کردی,
من میدانم بعضی ادمها عاشقی کردن بلد نیستند و دوست داشتن را نمیدانند نباید زیاد به انها فشار اورد, قسمت من هم این بوده دیگر, پر از رنج و ستم
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

ادم با کسی که دوستش داره اینطوری رفتار نمیکنه, هیچوقت دوستم نداشتی, همیشه به خودت و به من دروغ گفتی, هنوزم دروغ میگی, حتی توی خواب
جواب تمام اشکهای منو که داره به شش سال میرسه کی میده, دلم برات تنگ شده
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میدونستی نباشی خیلی تنها میشم, اما رفتی و برای همیشه سکوت کردی و من ماندمو یک دنیا تنهایی و غم و اشک و حرفهای گفته و ناگفته
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هیجا خونه ادم نمیشه هیجا ایران کشور عزیزم نمیشه
دیشب خوابتو دیدم با یه دنیا لبخند میگفتی همیشه به یادتم و هرگز فراموشت نمیکنم و ازم خواستی باهات حرف بزنم و من اشک تو چشمام حلقه شده بود بهت نگاه کردمو گفتم من خیلی وقته تورو از دست دادم و گفتی نه اشتباه نکن دوستت دارم عیدت مبارک...
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حس عجیبیست رفتن از شهر و از کشوری که تو در ان نفس میکشی, پریشانم و مدام اشک در چشمانم حلقه میشود
اینجا روسیه است کشور برف و یخ و سرما, حتی مردمانش هم سردند خیلی سرد,
دلم برای گرمای محبتت برای بودنهایت تنگ شده است بودنهایی که بخاطر من باشد و من نمیدانم ایا هنوز هم بخاطرم اندکی از وقتت را میگذاری ایا مانند گذشته عشق را در قلبت احساس میکنی, میدانی دنیا خیلی به من ظلم کرد دردانه عشق مرا به دست زنی تاراج کرد, امیدوارم همیشه در کنار همسرت انچنان که گفتی انقدر عاشق باشی که همیشه برایش اسایش بخواهی, پسرت را ببوس ماشالا خیلی ناز و دلرباست, زنده باشین و در پناه حق مرد مهربان رویاهای قدیم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

در سکوت دنبالم اومدی
خیلی تنها شدم
اومدی تنهاییهامو دوباره در سکوت نگاه کنی و بخونی
چرا
خوبه هنوز یادمی
  • شکوفه