شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برام شیرینی فرستاده بستشو باز کردم یادمه اتفاقا با اینکه اینروزا کلیه ام داغونه و قندم هم رفته بالا چندتاشو خوردم و مدام روی در و بدنه جعبشو نگاه میکردم ببینم چیزی ننوشتی، یادداشتی، پیغامی، اما هیچی نبود، فقط ناجی از حرم آقا امام رضا ع آمده بود و گفت اینو مرد رویاهایت برایت کادو فرستاده، شیرینی زندگیه من تو بودی که کنارم بودی و روزهای سخت با تو آسان میشد، تو شیرینی زندگیه منی، کاش بیایی، اینروزها عجیب سخت میگذرد

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

اسیر عشق توام

آسمان با وسعتش ارزانی گنجشکها، 

حال من وقتی که در چنگت اسیرم بهتر است


دیدن بودنت یعنی آرامش

نمیدانی که میبینمت

اما از تو ممنونم که هستی

مراقب خودت باش 

مرد مهربان رویاهایم


اربعین است و دلتنگی و عشق حسین

دست عباس است ان شافع روح حزین


  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

عجیب دلتنگتم

تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من چه کردی

در ابریشم عادت اسوده بودم... تو با حال پروانه من چه کردی؟

ننوشیده از جام چشم تو مستم... خمار است میخانه من...چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرت شانه من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی... سفر کرده! باخانه من چه کردی؟

جهان من از گریه ات خیس باران... تو با سقف کاشانه من چه کردی؟

افشین یداللهی 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

زیارتت قبول

با هم قدم می‌زدیم و هوای بین الحرمین را با گوش جان درک میکردیم خیلی حرفها گفته شد از مادر و پدر بزرگوارتان پرسیدم از فرزندت از همسرت از زندگی ات که روبراه است و تو مدام فقط میگفتی اوضاع تغییر کرده است عوض شده ام برگرد، و من متحیر فقط نگاهت میکردم و در دل دعا میکردم همه سلامت بوده باشین مبادا مانند گذشته در تنگنا بوده باشی و حضور مرا پذیرا شده باشی، یادم هست فوت دایی بزرگوارتان را و همواره برای شادی روحشان صلوات و فاتحه میفرستم، کاش یکبار مرا بخاطر خودم بخواهی که باشم، در همین بین ناگهان چهره ات پر از غم شد انگار پیرتر شدی و گفتی برگرد، و من فقط نگاهت کردم و تو دور شدی دور و باز هم دورتر، و من نمیدانم آیا برگشتنم به نفع توست، به نفع خانواده ات است، قطعا نه عزیزترینم، بودنم کنارت جز سختیهای زندگی ام که تنهایی به دوش میکشمشان برایت چیزی ندارد، من دورادور نگاهت میکنم و روزی هزار بار برایت میمیرم اما نخواه کنارت باشم و دوباره غرورم و وجودم را به پایت خرد کنم و تو در سکوت بخوانی ام و من التماس کنم به یک سلامت
دنیای عجیبیست دنیای غریبیست نمی دانم تا کجا منو تو در رویاهایم همسفریم امیدوارم در لحظه سفرم از این دنیا هنوز هم کنارم بوده باشی و با عشق چشم از این جهان ببندم که عین رستگاریست
مراقب خودت باش مهربانم، لطفا کمی مرا به خاطر داشته باش لطفا کمی مرا یاد کن و لطفا گاهی احوالی از من بپرس ولو در رویاهایم
شاید به نظر ابلهانه بیاید، اما من سیصدوشصت و پنج روز سال را تنها و تنها به این امید زندگی میکنم که لحظه سال تحویل شاید از تو پیامی داشته باشم و همیشه موقع سال تحویل که می‌رسد نمیدانم دعا کنم که یادم کنی یا اینکه از یاد ببری ام و به زندگی شیرینت برسی، اما همین یک سبب برای تو را زندگی کردن مرا کافیست نازنینم، مرد مهربان رویاهایم
برایت کلی دعا کردم برای سلامتی خودت و خانواده، برای پدر و مادرت، برای همواره به راه راست بودنت
مراقب خودت باش بهترینم، عشق ماهم، مرد مهربان رویاهایم
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

اربعین

آرزو کردم اربعین در کربلا باشم ولی، بر مزار دختر شاه نجف، دیدم آن رویای خوب

منو خوابهایم😍

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

دلتنگ باشی، شب هم خوابش را دیده باشی، دلتنگی ات صد برابر شده باشد، بعد ندانی چکار کنی، چطور خودت را آرام کنی، هی بروی به تلگرامش سر بزنی هی خاطراتت را ورق بزنی و هی قدم بزنیو ناارام باشی، آنوقت یکدفعه ای انگشتت برود روی آلبوم گوشی ات، آنوقت یک پوشه عکسی خودش باز شود و تو لابلای تصاویر ناگهان چشمت بیفتد به عکس پسرش و آنوقت هی بوسش کنی هی اشک‌هایت را پاک کنی که بتوانی سیر تماشایش کنی، این یعنی یه دنیا لبخند، این یعنی یه دنیا شادی😊😍، خدا کند همیشه شاد باشین و سلامت خانواده عشق من، خانواده مرد مهربان رویاهای من💕

قبلا همه عکسای امید جان رو دیلیت کرده بودم گفتم از پروفایلت برداشتیشون شاید دوست نداشتی داشته باشمشون، این دو تا عکس اون گوشه کنار جا مونده بود امیدوارم ناراحت نشی نگهشون میدارم، هر چی گشتم سه تا عکس نوزادیشو پیدا نکردم، عیب ندارد همینها برای اینکه یک دنیا شادی کنم کافیست برای اینکه دلتنگی‌ها را درمان کنم کافیست💖

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

واقعا سخت نیست

بعد از بستری این مدت و دردهای زیادی که باز هم به جان کشیدم بلاخره سرپا شدم اما هنوز مشکلات حل نشدند، هنوز بخاطر توده سرم ضعف بینایی و سردرد دارم هنوز بخاطر کیست کمرم مدام تب میکنم و هنوز بخاطر کلیه هایم درد میکشم و باز هم هنوز بخاطر خار پاشنه با اشک صبحها پایم را روی زمین می گذارم و اما بدتر و دردناکتر از همه اینکه هنوز هم قلبم درد میکند بخاطر انسانهایی که هیچوقت یاد نگرفتند محبت کردن سخت نیست، آخرین باری که یه کوچولو احساس کرده باشم یه پشتیبانی دارم و شاید یکی هست که دوستم دارد واقعا دقیقا یادم نمی آید، گاهی اوقات با خودم فکر میکنم آیا لازم است اینقدر از هم غافل باشیم؟! نمیدانم، اما میبینم انسانهایی را که بی هیچ مشغله فکری نامردمی میکنند و بسیار آسوده خاطر بی احساسند و از مسوولیت های خویش شانه خالی میکنند، کاش کمی یاد می‌گرفتیم مرد بودن یعنی چه، آن مرد بودنی که همه را در دایره مردانگی و جوانمردی در بر میگیرد نه به مفهوم صرفا مذکر بودن، چرا که در آن حوزه زنهایی هستند که هزاران بار مردترند و مردانی را میشناسم که از مردانگی بویی نبرده اند، بگذریم، به احوال خودمان برسیم که از نظر جسمی فلج و از نظر روحی با بودن اندکت دلخوشم، همینکه هستی به هر دلیلی، میگویم سلامت است آنقدر حالش خوب هست که می تواند باشد و این یعنی خیلی خیلی خوب و من هر روز بخاطر این خوبی‌های اندک خدا را شاکرم و به اندازه تمام دوستت دارم هایی که در زمین باقیمانده هنوز هم دوستت دارم، فقط همین، مراقب خودت باش نازنین عشق بر باد رفته ام

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

خدایا خسته شدم تمومش کن لطفا

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دنیا همینه

باید با تمام مراحل زندگی کنار اومد، حتی اگر خیلی زود به ان نقطه پایانش رسیده باشی، شجاع باش، این روزها خیلی سعی کردم شجاع باشم

  • شکوفه