شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

واقعا درسته

هروقت هر اتفاقی میخواد بیفته همه با هم سرم خراب میشه

از طرفی کمر آقا پسر

حالا سیاتیک کمر مامان 

امروز آقا پسر دندون درد داشت فردا باید ببرمش برای جراحی دندون عقل

کلیه و کمر خودمم جواب کرده بود به کنار، حالا قلبم باهام کنار نمیاد، امروز چندین بار دچار حمله قلبی شدم و ضربان قلبم چنان بالا رفت گفتم دیگه وقتشه

میدونی خسته ام خسته از مشکلاتی که همیشه پی در پی سرم خراب شدن

من اصلا دیگه توان ندارم نه از نظر روحی و نه از نظر مالی

خسته شدم از بس همیشه خودم بودمو خودم، خدایا چرا تمومش نمیکنی، بقولی دکمه غلط کردمش کجاشه، نمیشه برگردیم از اول متولد نشیم، تو که تهشو نمیتونی خوب بنویسی برای چی ما به امیدش هعی پیش میریمو بدتر میشه


دیشب از حضورت بعد از مدتها یه خواب آرام داشتم ازت ممنونم اما حقیقت اینه که نگرانم از حق بقیه که متعلق بهشونی به من تعلق بگیره، من اصلا حقی از تو دارم، یعنی به صرف اینکه عاشقی و می‌میری براش میتونی موحق باشی

کاش بشه

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

حال عجیب من

از بودنت کلی ذوق کردم اما نمیدونم چرا اینقدر بی تاب تر شدم مدام دلم میخواد به وبلاگت برات هزارتا حرف بنویسم دلم میخواد بیام بگم سلام بگی علیک سلام رفیق

خیلی حرفا تو گلوم گره شده اما اشکم هم نمیزاره حتی اینجا بنویسم چه برسه به خودت بگم

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

کمر آقا پسر دوباره داره اذیتش می‌کنه من یه جورایی همش خودمو مقصر میدونم با اینکه میدونم در به دنیا اومدنش با این مشکل ستون مهره کمترین نقش رو داشتم اما مادرها همیشه غصه بچه هاشونو میخورن مخصوصا اگه بهشون بگن بچه شما بطور مادرزادی مهره دوازده کمرش کایفوز داره

از یکشنبه هفته پیش براش وقت گرفته بودم ببرمش طب سوزنی، دیروز اولین جلسش بود از گوش راستش تا نوک پای راستشو سوزن زد، دکتر طب سوزنی که مدرکشو از آلمان گرفته بود و دوره های متعددی رو در چین گذرونده بود بهم اطمینان داد اگر دو ماه ببرمش اونجا و هفته ای دوبار سوزن بزنه آخر دو ماه حالش خوب میشه و می‌تونه بدون درد بشینه و راه بره 

خدا کنه زودتر خوب بشه 

خنده داره اگه بگم هر وقت میگه کمرم درد می‌کنه سیاتیک کمر منم میگیره، الان یه هفته است منم کمرم گرفته امانمو بریده

یادمه اونموقعی که تو هم بهم گفتی کمرت گرفته و تو ماشین تو گردنه حیران بودی و کلی با هم پیامکی حرف زدیم منم کمرم گرفت تا یک هفته دردش اذیتم میکرد

کلا هر کی برام عزیز باشه دردش به جونم میفته دست خودم نیست که😊💕

خیلی ناراحتم نیستی فراموشم کردی آره؟!

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دلم برات تنگ شده، خودت بگو چیکار کنم

بازم ساعتها به یک نقطه خیره میشم بی اختیار همراه مرور خاطرات آه میکشمو اشک از چشمانم جاری میشود

هنوز هم زیر درخت امید وقتی باد پوست نم خورده از اشکم را نوازش می دهد چشمانم را روی هم میگذارم و سعی میکنم صورت ماهت را به یاد بیاورم حتی صدایت را به یاد می آورم و سینه ستبر مردانه ات را

به یاد آوردن رویاهایم که دیگر اشکالی ندارد

تو همه ات مال معصومه، اما رویاهای داشتنت همیشه مال من است، میدانی

میدانی وقتی تنهایی قدم میزنم و ذره ذره هوایی که تو هم در آن نفس میکشی را میبلعم چه حال وحشی عجیبی دارم، هم آرامم هم دنیایی از نبودنت ناآرامم، حال دگرگونیست میدانم

مراقب خودت باشی ها

همین

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

شدم رودی تورا دریا به دریا جستجو کردم

برای دیدنت هفت آسمان را زیر و رو کردم


 چه آتش ها که افشاندم چه طوفان ها به پا کردم

به شوق دیدن آرامش چشمت چه ها کردم


کجا این خانه ویران شد هوا با خاک یکسان شد

کجا رفتی که این لاله اسیر چنگ طوفان شد


کنارم باش تا از نو به پای هم سر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم


مراقب خودت باش 

همین

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

بازم شاهدم بستن بار سفر پیاده روی اربعین آقا امام حسین ع توسط دوستان و آشنایان هستم

چهارشنبه حرکت می‌کنند و دل مرا هم کنده با خود می‌برند

حس غریبیست

کاش می‌توانستم من هم راهی شوم

باید دید قسمت چه میشود آیا لیاقت داری، آیا طلبیده میشوی

اگر مرد بودم ذره ای در رفتن تعلل نمی‌کردم 

پریشب خواب دیدم تا نام امام حسین ع را بر لبم جاری میکنم درختی که در نزدیکی ام قرار گرفته با اینکه درخت میوه نیست و درخت چنار است، لبالب پر از گل می شود، گل‌هایی به تمام رنگهایی که میشناسم آن درخت معرفتش را کسب کرده بود و من نه

و جالب بود هر بار از شدت سنگینی بار گل از ساقه می‌شکست و دوباره از قد رشد میکرد و دوباره گل میکرد چندبار این روند تکرار شد تا که از حیرت گفتم یا فاطمه زهرا س

آنوقت درخت گل‌هایش را در حجاب برگها کشید و از باروی دیوار صحرای کربلا را نظاره میکرد و مدام دلهره اش را احساس میکردم که انگار میخواهد مدافع باشد انگار میخواهد مراقب باشد

من که خیلی از خوابم نفهمیدم چه میخواست بگوید اما فهمیدم زن بودن در راه حسین ع، حفظ عفت است، زن بودن در لوای نام بی بی فاطمه زهرا س، زینب گونه مراقب بودن است، باقیش را کی خواهم فهمید، خیر است ان شاءالله

  • شکوفه
  • ۲
  • ۰

چقدر خوبه بدون حضور من در هیچ کجایی از زندگیت راحت زندگی می‌کنی


دلتنگی ام را چاره کن بارالها

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

همراه مهربانم

سلام مهربانم
چطور میفهمی در دلم چه گذشته و دستانم در اینجا چه نوشته، مگر اینجا حضور داشته باشی و میدانی چقدر خوشحال میشوم که اینجا بوده باشی و بگویی هستم 
و بگویم
من هم

این چند وقت اتفاقاتی افتاد که دوباره ترغیب شدم از درونیاتم برای دیگران بنویسم و حرف بزنم، شاید حکمتی داشته نمیدانم، اولین پست را دیشب نوشتم خدا کمک کند که مفید واقع شود هم برای من و هم برای دیگران
ان شاءالله🌸💕
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

اربعین پای پیاده حرمت می چسبد
پای تاول زده زیر علمت می چسبد

همه لذت دنیا به دلم تار شده
یک سفر پای پیاده حرمت می چسبد



چند روزه حال دگرگونی دارم کلیه، قلب، سردرد

چنان آنفلوآنزایی گرفتم که ان شاء الله هیچکی نگیره فقط مثل سنگ چسبیدم زمین و افتادم تو رختخواب

دلم برات تنگ شده کجایی که مثل اون روزها تا نیمه های شب و بعضاً تا صبح با لحظه های سخت بیماریم همراهم باشی

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰
.
  • شکوفه