شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

دلم برای خودم تنگ شده برای پاکیهایم برای خدا را صدا کردنهایم برای ایمانم

چه ساخت از من؟!
خدایش برایش بسازد!
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

مرگ برای من اول اسایش
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خوشبحالش که عاشقشی

تازه از درمانگاه برگشتم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هیچی تو دنیا قلب منو اروم نمیکنه
هیچی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

بیا زخمهامو یه جوری رفو کن
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

مگه میشه ادم اینقدر دلش بگیره
چقدر دلم برات تنگ شده و درونم جنگی به پا شده
چقدر بهم ظلم کردی ازت ناراحتم اونقدر که از زندگی سیرم کردی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تو هستی ماه شبهای منو باغ بهاران...

حیف به اونهمه شعر, حیف به اونهمه احساس که پای تو ریختم
دیشب با اونیکه هم اسمت هستش حرف زدم و تازه فهمیدم چقدر یک زن میتونه یخ باشه چقدر میتونه بی روح باشه چقدر میتونه متنفر باشه
و وضع قلبم هر روز بدتر و بدتر میشه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

انگار خون داخل رگهام اسیدیه که درون بدنم حرکت میکنه و همینطور میسوزونه و پیش میره
هر چقدر من بیشتر اشتباه میکنم این سوزشو بیشتر احساس میکنم
همیشه فکر میکردم چی میشه چطور میشه که افراد در منجلاب فساد گیر می افتن حالا جوابشو گرفتم بی توجهیه خیلی از ماها میتونه خیلیارو به نابودی بکشونه

وضع قلبم خرابه
این قلب مهربون حقش نبود جای گناهو تنفر باشه
بد کردی بهم
خیلی
اونقدر که اگه روز محالی به زبون بیای قسم میخورم اولین جمله ام به تو این باشه

ازت متنفرم نمیبخشمت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم داره از خودم به هم میخوره
از من چی ساختی لعنتی
نمیبخشمت
هیچوقت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یاد اونروزا بخیر که از شوق دیدن حضورت چهارتا چهارتا انگشتام میچسبید به قابلمه میسوخت
  • شکوفه