شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

گفته بودم میخوام از تهران برم مدیرم امروز فردا میکرد بلاخره دیروز تو چشمام نگاه کرد گفت حیفه بری شهرستان خانم مهندس من اینجا پست در نظر گرفتم
و من فقط نگاهش کردم گفتم پست گرفتنو خانم مهندس گفتن خیلی وقته زمانش برام گذشته من یه جای دور از این شهرو میخوام که راحت به کارم برسم و این خواسته حتمیم هستش اینبار مدیر با عدم رضایت بهم نگاه کرد گفت با کارت کنار بیا به هر حال من با انتقالی شما به اردبیل مخالفت کردم و برگه رو داد دستم
منم باهاش بداخلاقی کردمو امروزم نرفتم سر کار
میخوام برم اردبیل اونجا زندگی کنم میخوام از این شهر دور باشم دیگه اینجایی که تو هستی نفسم میگیره از طرفی هم نمیتونم فراموشت کنم من با یکی دیگه ارتباط دارم و به خودم قبولوندم اون تویی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

با این حس غریبم باید چه کنم درمانده شدم چاره ای برایش پیدا نمیکنم انچنان ضربان قلبش را درونم حس میکنم و وجودش را چنان نزدیک درک میکنم که دلم میخواهد برای همیشه چشمهایم را ببندم و در خاطرم دستهای مهربانش را در دست بگیرم و لختی سرم را بر شانه های مردانه اش بگذارم و برای همان لحظات هزار بار بمیرم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دیشب ازم میپرسه چطور بعد پنج سال ابراز محبتت بهش اونطور باهات رفتار کرد و بهت پشت کرد بعد من میگم لایقت نبوده تو بازم میگی نگو این حرفو اون ادم خوبیه منو لایق ندونست باهام حرف بزنه ؟!
من جوابشو تو دلم دادم چون عاشقشم براش میمیرم همونقدرم ازش متنفرم میفهمی
اما نمیفهمه این برای هیچکی قابل هضم نیست که من هنوزم دوسش داشته باشم و از شدت تنفر ازش با یکی دیگه حرف بزنم یکی که خیلی شبیه اونه اسمش فامیلیش شغلش تحصیلاتش طرز حرف زدنش ولی فقط یه تفاوت دارن اونکه بهم بی احترامی نمیکنه راحت حرف میزنه محافظه کار نیست و بسیار مهربونه و حرفاش گاهی لبخند به لب من میاره اما هیچکدوم اینها باعث نمیشن بتونم کسی رو جایگزین تو کنم متاسفانه
نمیدونم چه خواهد شد سرنوشتم زنده ام
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

چه فیلمی بازی میکنه مثلا تلگرامو نخونده بعد اونوقت نصفه شب خوندش بعد صبح میرم تلگرام اون دوستمونو بخونم سر میزنم به صفحه تلگرامش میبینم شانزده دقیقه بامداد اومده و مثلا اونموقع خوندش در دم دیلیتش کردم ادم مسخره پنج ساله به هر نحوی مسخره بازیهاتو تحمل کردم
اما عجیب هنوز عاشقشم دوسش دارم اونقدر که از شدت حرص گریه میکنم و از معده درد و درد قلبم به خودم میپیچمو میگم چرا نتونستی واقعا چرا نتونستی یه ذره دوستم داشته باشی
مگه میشه یکیو دوست داشتو ازارش داد مگه میشه یکیو دوست داشتو محلش نداد بهش بی احترامی کرد مگه میشه سکوت کردو دوست داشت و نشستو نگاه کرد که عشقت با غریبه ها دمخور بشه نه فقط میشه سرنوشت یکیو اینجوری به بازی گرفت دمت گرم که خوب بازیم دادی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم شدیدا بده و قسمتی از حال بدمو تو صفحه تلگرامش بالا اوردم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

برای یک دل عاشق پاییز فصل اخرست چون هیچوقت عشق درونش نمیمیرد و به زمستان نمیرسد
پاییز فصل اخرش است
فصل اخر
مگر اینکه بهاری ناباورانه به دامانش دست بیندازد و شکوفه های پژمرده اش رنگ به رنگ شوند و دوباره سال عاشقانه ها تجدید میثاق گردد
خیلی دور است
خیلی دور از ذهن
و ناباورانه

همه یه جوری میخوان ازم سودی ببرن حتی نزدیکترین اعضای خانوادم و من بطور ابلهانه ای به روی خودم نمی اورم
تمام عمر ازم سواستفاده شد تمام عمر بخاطر دیگران تلاش کردم بخاطر اونها زندگی کردم کو کجاست سهم من از زندگی؟!
این از خانوادم این از زندگیم اینم سهمم از عشق
چقدر تلخ خیلی خیلی تلخ
هعی...
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هنوزم به یادمی؟!
مرسی
اوضاع داغونی دارم خوبه فقط اونجا حضورمو میبینی کارت درسته اینکه ازم بی خبر باشی به نفع خودتو زندگیته با یکی مثل من که دیوونته حرف بزنی که چی بشه تو وقتی میتونی مثل من باشی که به همین اندازه دیوونه من باشی وقتی نیستی خوب میشه همین
به صفحه من میای ببینی مرده یا زنده ام بازم خوبه نه؟! تو صفحه خودت نبودی, بی معرفت نیستم جواب محبت اومدنتو با اومدن به صفحه ات پاسخ دادم
خوش باش دنیات پر از لحظه های شاد
تو چه میدونی من چی میکشم برو خوش باش میتونی دیگه هیچوقتم نیای
اما واقعا تو دلم دارم خداروشکر میکنم که سلامتی
خداروشکر
همین
هنوز از گریه کردنو اشکو اه دست برنداشتی بیخیال شو دیگه اگه میخواست برگرده تاحالا برگشته بود پنج سال شد بفهم نفهم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

چه مسخره مطلبی که دیروز نوشتم امروز ثبت میشه دقیقا بلاگ رو هم یکی مثل من دیوونش کرده
از صبح میخوام از جا بلند بشم نمیتونم درد معده داره نصفم میکنه تصمیم گرفتم امروز سرکار نروم یه کم استراحت کنم شاید این پری دریایی داغون که هفتادتا جون داره یکی از جوناش براش مونده باشن
واقعا عجیبه با یکی از این دردای من میشه بمیری راحت بشی حالا از بدشانسی مثل اسکوروچ چسبیدم به این زندگی با هزار درد هنوز نفس میکشم چقدر پررو هستم من, عزراییل هم از دست شل کن سفت کنای من حوصلش سر رفته والا من خودم راضی ام خودت که شاهدی این اقای خداست که رضایت نمیده اخه کم سوزوندم میخواد بمونم مدام جزغالم کنه میخواد هر روز ناله های عاشقانه منو بشنوه اخه دست پخت خودشه خودش اونو گذاشت سرراهم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میبینی چه راحتت گذاشتم
برو زندگیتو زندگی کن مرد
جای منم...

دیگه اینجا مینویسم هم بلاگ نمیزاره ثبت بشه در هیچ کجا دنیا برای من جا نداره

تو تلگرامت نیستی, با یه شماره دیگه عضو شدی اره؟!
همیشه از مخفی بودن لذت میبردی
خوش باش
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اونقدر زود همه چیز یادم میره اونقدر زود بیخیال میشم مهربون میشم اونقدر زود از نامهربونیهام پشیمون میشم اما یه بار نیومدی بگی ببخش منو و بمونی سر حرفت مرد خوبی باشی یه بار نشد بگی منو ببخش اگه باهات مثل یه حیوون رفتار میکنم و برای همیشه بمونی کنارم
چرا بعضی از مردا لیاقت همسر بودن پدر بودن دوست بودن اصلا لیاقت ادم بودنو ندارن
تو این زندگی پوسیدم و همیشه دستم از محبت اونقدر پر نبوده که بگم اره یکی هست منو خیلی میبینه یکی هست تا پای جون دوستم داره یکی هست بگه من عاشقتم همیشه دوستت دارم عجیب حس میکنم عمرمو تباه کردم اره عمرمو تباه کردم تو زندگی با یه مرد نالایق عمرمو تباه کردم
  • شکوفه