شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

دیروز رفتم دکتر
نه حرفم نمیاد ببخشم حوصله حرف زدن ندارم من دلم میخواد یه بار ببینمت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

سلام عزیزم صبح زیبات بخیر و شادی و سلامتی باشه انشااله
دو روزه حضور مهربونتو میبینم و پاسخ نگاه زیباتو با حضورم میدهم اینروزها کاش حرف میزدی کاش کنارم بودی احوال خوبی ندارم جسمم درد داره ضعف داره ولی روحم بخاطر بودنای شگفت انگیزت خوبه فکر کنم همین هم خیلی خوب باشه نه؟!
:))
دیروز متوجه شدم در ناحیه قلبم پوستم دچار خون مردگی و کبودی شده نمیدونم نشانه چیه یعنی رگ خونی اون ناحیه پاره شده پس چرا من هنوز سر پا هستم هنوز زنده ام
به این شاید بشه گفت معجزه تو
معجزه حضور مهربونت
مرسی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یادته قرار ساعت هشت صبح هر روزمونو
قفسه سینم سنگین شده قلبم دوباره شوخیش گرفته
من که میدونم دست اخر این عشق منو میکشه

در کمند تو بودن افتخار می خواهد
حلاج اگر زنده بود حسودی اش میگرفت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

قلبم یه طوری میزنه انگار تو دنیا خسته ترینه

خیلی وقت بود خوابشونو ندیده بودم همچین بهم محبت دارن که هر وقت میبینمشون حس میکنم مادر خودم هستن
مادرتونو میگم
خیلی مهربونن :))
خوبه که ایشون همراهم هستن
ممنونم از اغوش گرم شما
:)))
خدا شمارو برای اقاتون برای بچه ها و کل خانواده نگهدارن ایشالا
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تو حالو هوای خودم بودم که دیدم دارم ناخوداگاه بیتی از جناب شهریار رو زمزمه میکنم
گاهی گر از ملال محبت برانمت
دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

کاش شهریار عاشق من بود عاشقی رو خوب بلد بوده
این خیلی مهمه وقتی عاشق یکی هستی اون بلد باشه خوب پاسخ محبتهاتو بده و تورو پر از ناامیدی نکنه اون چیزی که من فهمیدم این بوده که خیلیا عاشق میشن اما خیلی کم افرادی هستن که بلد باشن عاشقی کنن عاشقی کردن هنر میخواد شاعرا خوب بلدنش کاش لاقل تو یه ذره شاعر بودی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن
سوره مبارکه حدید ایه ۳
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اومدنی رادیو جوان گوش میدادم برنامه غلط بر و غلط گیر رو خیلی دوست دارم نویسنده خوش ذوقی داره دو تا قسمت خنده دار داشت که میخوام برای اقا پسر ارسال کنم از امتحانش رسید خونه بخونه بخنده
:))
میدونی ژاپنی ها به صندلی سینما چی میگن؟! میگن؛ تا پا میشی تا میشه
میدونی ایتالیاییها به دوش حموم چی میگن؟! میگن تا میپیچونی میپاشونه

اینارو محکم و پشت سر هم بگی اهنگو وزنش دقیقن مثل همون زبانها میشه خیلی خندیدم خوب بودن
:))))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

مشکلات قلبی و حملات متعددی داشتم اما به لطف خدا و بندگان خدا با قرصهای اکسار و اسپیرین هنوز زنده ام البته که من از مرگ هراس چندانی ندارم چون خبرهای خوبی از انطرف دارم اما به هر حال چون یک امر ناشناخته هستش برام متحیر کننده است و از طرفی بخاطر گل پسرم کمی نگرانم و بابت تو عشق نازم خوشحالم که باعث شدم با حرفهام اونقدر رنجش پیدا کنی که قید منو بزنی ولی خداییش من مدام در حال دستو پنجه نرم کردن با بیماریهام هستم و تا حالا صدهابار عزراییل رو ضربه فنی کردم و به مرگ چندین بار گل زدم ولی تا حالا همچین شواهدی رو توامان نداشتم بهمراه عوارض حملات قلبی, سرگیجه حالت تهوع و دل درد هم دارم معدم ریخته به هم و الان سرکار هستم چون اگه بمونم خونه دوریت بیشتر اذیتم میکنه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

شب سختی بود مطمینم یه ایست قلبی یه سکته ناقص داشتم بقدری قلبمو این ناحیه از قفسه سینم میسوزه و درد میکنه که خدا میدونه میخواستم برم بیمارستان هر چی اومدم بلند بشم برم دیدم بدنم سست شده نمیتونم حرکت کنم تا صبح افتادم مثل سنگ به زمین چسبیدم حتی نماز شبم هم قضا شد امروزم میخواستم نروم سرکار برم بیمارستان یه نوار قلب بگیرم مطمین بشم دیدم وقتی من اینقدر حالم بده خوب بستریم میکنن وسط امتحانای اقا پسر هستش درسش صدمه میبینه در ضمن خودم هم فراری هستم دیگه از هر چی دارو دکتر و بیمارستانه بلاخره یه طوری میشه دیگه به درک, فکر میکنی اگه من نباشم تو دنیا, به کجای دنیا به کی برمیخوره والا به خدا
هر کی سرش تو زندگیه خودشه یه تو برام مونده بودی اونم که بحمدالله......
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم خوب بودا یکدفعه بد شدم قلبم بقدری درد میکنه که میشه بگم انگار با چاقو خراشیده میشه و نفسم بالا نمیاد الان سه ساعته اینطوری شدم و تقریبا نیم ساعته عجیب سرگیجه دارم چشمامو به زور باز نگهداشتم اگه این اخرین نوشتم بود دلم میخواد با عشق تمومش کنم
عزیز دلم اومدم به صفحه ها حضور داشتی و غرق شادی شدم یک ایمیلی رو هم دریافت کردم که شاید از طرف تو باشه خیلی زیبا بود و بسیار در موردش فکر کردم میخوام اگه تو فرستادیش ازت تشکر کنم ممنونم گل نازم میبوسم روی ماهتو و خدانگهدارت باشه عشقم
  • شکوفه