شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یک هفته است روزهایم به هم پیچیده است شبهایم با رویاهای عجیبی در هم آمیخته است، گاه میبینم از عالم معنا صد تسبیح برایم فرستاده اند که هر کدامش دوبرابر مهره دارد و می گویند از طرف خانم فاطمه زهراست خودت بین همه تقسیم کن، مینشینم تا صبح هر تسبیح را دو نخ تسبیح میکنم دانه به دانه نخ میکنم و بین اطرافیان تقسیم میکنم، گاه میبینم دوپا درون قبری ایستاده ام و ذکر میگویم و میگویند خودت بهترین بندگانی برای دفن خودت و میتی را به دستم میسپارند فکر میکنم خودم هستم اما در خاک که صورت میت را باز میکنم میبینم زنی زیباروست و من نیستم او بسیار ظاهر آرام و زیبا و دلنشینی دارد تا به حال دوبار او را به خاک سپرده ام و هر بار دستانم را به حالت دعا بالا برده و به خدا گفته ام او حیف است برای به خاک سپردن ببین چقدر زیبا و جوان است عمر دوباره ای به او بخش و به من نیز عافیت عطا کن، هر بار بعد از دعایم آسمان غرش میکند سیاه و نورانی توامان می شود و ندا می آید: مَا عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛ ما تو را چنان که حق معرفتت مى‌باشد نشناختیم و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش نکردیم و ناگهان از خواب میپرم عرق سردی بر صورتم نشسته و مدام آن عبارت را با خود تکرار میکنم نمیدانم چه حکایتیست و قرار است چه شود شاید بی ربط با شرایط جسمی ام نباشد شاید دیگر وقتش است... 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

من خراب نگه نرگس شهلای توام

بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام

تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی

من به تصدیق نظر محو تماشای توام

می‌توان یافتن از بی سر و سامانی من

که سراسیمهٔ گیسوی سمن‌سای توام

اهل معنی همه از حالت من حیرانند

بس که حیرت‌زدهٔ صورت زیبای توام 

❤️🌹

غزل دل انگیزی از فروغی بسطامی

  • شکوفه