نمیدونم چندمین روزه که تب دارم سر ظهری به زور از رختخواب بلند شدم وضو گرفتم نماز خوندم زیارت اربعین اقا سیدالشهدا ع و از خدا خواستم در گذران باقی عمرم کمکم کنه تا با شرافت زندگی کنم و با عزت بمیرم, کیست کمرم بدجور اذیتم میکنه وقت عملم گذشت و من بخاطر قلبم پیگیرش نشدم و حالا عفونت کرده این تب و لرزها بلاخره تموم میشن باید صبور بود دارم انتی بیوتیک میخورم, راستی امروز کلی دعات کردم و براتون سلامتی و شادی ارزو کردم امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی, نمیدونم دلت یاد منو میکنه یا نه, دل من که همیشه برات تنگه, دیشب خوابتو میدیدم, یک خوشه انگور ناجی بهم داد و من اونو بین تو و مامان و بابام و اقا پسر تقسیم کردم در خوابم داشتم فکر میکردم ایا هنوزم منو یادت هست
- ۹۵/۰۸/۳۰