شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

تو و باز هم تو

تو شعری و من تک حرفی که هنوز کلمه نشده

💕

رویاهایم سرشار از عطر حضور توست

و اما تویی که از من می گریزی

و منی که شکایتی ندارم از این گریز ناگزیر

چرایش بماند نهفته در قلبی که همیشه برای تو تپیده است

جانا...

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آن شادی کوچک

نمیدانی چقدر می تواند ذوق داشته باشد وقتی ببینی اعضای کانال از یک نفر تبدیل شده به دو نفر

و سپس

Removed Users

 

و تمام می شود

آن شادی کوچک

...

اونی که باید میبود نبود

همین

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

شکوفیدن

برای شکوفیدن

کی باید اینهمه پر پر شد؟!

نفس که نه...

هستم به این امید که صرف شود فعل دچار

هر روز ساده می گذرد در آرامشی ناکوک

انگار ریتم لحظه هایم مدتهاست که ناپیدا شده..

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

سر ما عاشق سوداست شکستن دارد؟!

دلمان غرق تمناست شکستن دارد؟!

نه همانیم و نه اینیم و نه از غیر و نه آن

یک قلم ارثیه ی ماست شکستن دارد؟!

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

بیایم از همدیگه درس بگیریم

قدر رفاقتهامونو بدونیم، همیشه کنار هم بمونیم با فراز و نشیب زندگی هم بسازیم، مگه چقدر قراره زندگی کنیم

قدر لحظات عمرمونو بدونیم
قدر با هم بودنامونو بدونیم
مراقب قلب هم باشیم
عشق به راحتی به دست نمی آید که به راحتی از دستش بدهیم
مراقب ذهنمون باشیم که اجازه هر تصمیمی رو به ما ندهد
عشق محصول یک عمر مراقبت است حق نداریم با تصمیمی یکطرفه به آن صدمه بزنیم و روحو روان هم را بی آزاریم
نسبت به هم انصاف داشته باشیم
درک کنیم
دوست بداریم و عشق بورزیم که این نهایت و غایت حس بشریست
کسانیکه میتوانند دوست بدارند و عشق بورزند بی هیچ سختی و شائبه و منتی، حق انسانیت را به جا می آورند و به نظر من یکی از راههای تکامل است

 

دیشب بهم گفتی مشکل گوشیم بوده نمیخواستم اینطور بشه، بهت گفتم هر وقت مشکل گوشیت برطرف شد اسم کانال رو سرچ کنی پیداش میکنی، گفتی یعنی میخوای بگی حرفامو باور نمیکنی، گفتم نه من هیچی نمیخوام بگم، اصلا گفتن من چه تاثیری داره، اونیکه بخواد زیر سنگم باشه پیداش میکنه، گفتی نمیشه یه بار دیگه آدرسشو بفرستی، گفتم مگه دفعه قبل آدرسشو بهت دادم، گفتی نه خودت عضوم کردی، گفتم خوب خودت در اومدی حالا خودتم عضو بشو، گفتی ازم عصبانی هستی، گفتم نه، فقط خسته ام از این بی اعتباری و بی اعتمادی بین آدمها، خسته ام از اینکه آدمها هر بار نظرشان را عوض میکنند آنها مثل دیوارها نیستند که محکم پشتت باشند، گفتی داری حرف خودمو بهم برمیگردونی، گفتم نه دارم پیشت درس پس میدم، رفتی و رفتم

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

بارالها شکرت

ردپای عشق هرگز از قلب من پاک نمی شود

تا نفس میکشم عاشقانه میپرستمت
💕

هیچوقت لایقت نبودم

تقصیر تو نیست

سرنوشت منه که تلخ نوشته شده

خدا پشت و پناهت

همیشه دوستت دارم و ازت ممنونم بخاطر این مدت کوتاه که همراهم بودی و خاطرات و لحظات زیبایی برایم به ارمغان آوردی

ازت ممنونم

تنهایی و غم و اشک، سهم همیشه ی دلهای عاشق است

شکایتی نیست

خدا به همراهت مهربانم

🌺

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

مرور خاطرات

مرور خاطرات گذشته همیشه حس عجیبی برایم به ارمغان آورده احساسی از جنس ابرهای باران زای پاییزی که وقتی بر سر سبزه زاران می رسند دیگر توان مقاومت ندارند و فرو میریزند

امروز از آن قسمت از قصه عشقم برایت گفتم که نمیدانستی یا کمتر میدانستی حالا تو تمامش را میدانی از ابتدا تا انتهای شورانگیزی که همچنان ادامه دارد

خوبست فرصتش دست داد از ابتدایش هم برایت نوشتم حالا اگر روزی نباشم قصه عاشقانه مان بی سر و ته نیست

مراقب خودت باش و همیشه یادت باشد زنی در این دنیا زندگی کرده است که عاشقانه تو را پرستیده است

همین 🤗💕

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

مکالمه سر صبحی

من به درد بخش تخصصی نمیخورم

بخش تخصصی یه چیزای دیگه هم بغیر از تخصص میخواد که من ندارم

ببخشید آقای دکتر من هنوزم میخوام برگردم دفتر معاونت

لطفا

 

مدیر:

من نیروی خوبمو از دست نمیدم

 

 

آره شما نیروی خوبتونو از دست نمیدین، فقط با اینکاراتون دقش میدین

پایان مکالمه 🙃

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

خواندنش توصیه می شود

کتاب رمان ملت عشق؛ عمدهٔ داستان دربارهٔ احوالات و ارتباط شمس و مولوی است و کم‌ترین بخش‌های کتاب از زبان این دو شخصیت، روایت شده‌است و سعی شده تا از نگاه و زاویه‌های گوناگون که همان شخصیت‌های دیگر داستان هستند به این دو نفر، پرداخته شود. نویسنده در این کتاب، سعی کرده به موازات هم دو داستان و در حقیقت زندگی شخصیت‌های دو دورهٔ زمانی را پیش ببرد.

دورهٔ اول در حدود ۶۳۹ تا ۶۴۵ قمری و دورهٔ دوم عصر حاضر می‌باشد. از ویژگی‌های جالب کتاب این است که در حدود بیست راوی مختلف دارد و در ابتدای هر بخش راوی آن نیز ذکر می‌شود.
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق
خود به تنهایی دنیایی است عشق
یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش…
❤️
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

 

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش

 

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

  • شکوفه