شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

چه دل اشوبی

معصومه نامی اشنا و شریک در شادیها و کابوسهایم، مراقبش باش انکه سپرده ام به تو جان من است

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

بلاخره از ماموریت سنگین مازندران برگشتیم گروهی که همراه بودیم اصلا گروه گروه خوبی نبود کمک نبودن مدام اظهار فضل میکردنو دنبال اسایش خودشون بودن خیلی سخت بود کنارشون قرار گرفتن، ارمغان این ماموریت چند روزه و دلتنگی هام با این گروه عجیب، تلگرام اشتباهم به تو بود خیلی تلاش کردم خوابم ببره تا چشمام داغ شد انگشتم لغزید و بطور بسیار عجیبی این اتفاق افتاد نمی‌خواستم دیگه هیچ وقت مزاحم زندگیت بشم اما میدونی از صمیم قلب از این اشتباه خوشحال شدم و بسیار همراهی روح زیبات شرایط سختو برام تسهیل میکرد تازه خوابتو هم دیدم ، خیلی خیلی دوستت دارم هنوز هم، مرد مهربان رویاهایم، هنوز هم مهربانیهایت ارامش روح ازرده ام است، از تو ممنونم عشق نازم

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

خوندن وبلاگت چه خاطره هایی رو برام زنده میکنه و چقدر هنوز هم دردناکن چه حسرتی در نگاهم نشسته و هنوز چه اشکهایی سرازیرند هرگز فراموشت نمیکنم چطور تونستی فراموشم کنی

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

به قدری دلم برایت تنگ شده که مدام کلافه ام احوال جسمیم به هم ریخته روحیه ام پژمردست و مدام چشمم به اسمان خیره مانده شاید از تو ندایی بشنوم هر از چند وقتی تب میکنم گرمای قلبم از چشمهای سرخ شده از گریه های شبانه ام بیرون میزند امروز بسیار سرگردان بودم بی هدف راه افتادم به خودم که امدم در کوچه پس کوچه های طرشت بودم من انجا چه میکردم دنبال چه میگشتم

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هیچوقت نتونستم هیچکی رو به اندازه تو دوست داشته باشم اما تو با همسرت عشق دنیارو میکنی
این بد نیست این چیزی نیست که منو اذیت میکنه اینکه تو زود از عشق فارغ میشی دردناکه
یکهفته است با دیدن رویاهایت غرق در افسوسم و مانند سنگ به زمین چسبیده ام هر چه درد دنیاست دوباره به وجودم سرازیر شده بغضی از فراغت چون کوه در گلویم نشسته کوهی که تو هیچوقت فرهادش نبوده ای
حالا میایی و میپرسی حالم چطور است؟!
فکر میکنی چطور باید باشد؟!
ابری رو به بارشی سنگین که گردابش مرا دست اخر غرق خواهد کرد تو برو خود را باش...
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
از من ای هستی من, دور مشو
می من مستی من, دور مشو

رشته عمر منی جان منی
عشق من, دین من, ایمان منی

تار و پود دل بیمار توئی
خواب و بیداری و پندار توئی

گرچه همچون خم می در جوشم
خون دل می خورم و خاموشم

رشته ی مهر تو شد زنجیرم
گر جدا از تو شوم میمیرم

پس مرا یکه و تنها مگذار
مست و افتاده و از پا مگذار

یادش بخیر
عاشقانگی هایم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دردهای کهنه ام را درمان بودی اما زخمی به دلم نشاندی که درمانی برایش نیست, هیچ فکر کرده ای من چگونه دلم را ارامو قرار دهم؟! هیچ فکر کرده ای چه کسی درد کهنه ی نبودنت را میبایست التیام بخشد؟! ظلم کردی در حق قلب و روح شاعرم, بسیار ستم کردی,
من میدانم بعضی ادمها عاشقی کردن بلد نیستند و دوست داشتن را نمیدانند نباید زیاد به انها فشار اورد, قسمت من هم این بوده دیگر, پر از رنج و ستم
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

ادم با کسی که دوستش داره اینطوری رفتار نمیکنه, هیچوقت دوستم نداشتی, همیشه به خودت و به من دروغ گفتی, هنوزم دروغ میگی, حتی توی خواب
جواب تمام اشکهای منو که داره به شش سال میرسه کی میده, دلم برات تنگ شده
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میدونستی نباشی خیلی تنها میشم, اما رفتی و برای همیشه سکوت کردی و من ماندمو یک دنیا تنهایی و غم و اشک و حرفهای گفته و ناگفته
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هیجا خونه ادم نمیشه هیجا ایران کشور عزیزم نمیشه
دیشب خوابتو دیدم با یه دنیا لبخند میگفتی همیشه به یادتم و هرگز فراموشت نمیکنم و ازم خواستی باهات حرف بزنم و من اشک تو چشمام حلقه شده بود بهت نگاه کردمو گفتم من خیلی وقته تورو از دست دادم و گفتی نه اشتباه نکن دوستت دارم عیدت مبارک...
  • شکوفه