شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

همچو خورشید به عالم نظری ما را بس
نفس گرم و دل پر شرری ما را بس
خنده در گلشن گیتی به گل ارزانی باد
همچو شبنم به جهان چشم تری ما را بس
گر چه دانم که میسر نشود روز وصال
در شب هجر امید سحری ما را بس
اگر از دیده کوته نظران افتادیم
نیست غم صحبت صاحب نظری ما را بس
در جهانی که نباشد ز کسی نام و نشان
قدسی از گفته شیوا اثری ما را بس 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دیگر چه فرقی می‌کند،

در خوان یک یا خوان هفت،

از عشق می‌ترسید و گفت

از عشق می‌ترسی و رفت...

 

بعدا نوشت؛ تولد گل پسرت مبارک، ایشالا همیشه کنار هم خوشو سلامت باشین

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

از صبح که چشم باز کردم داشتم این مصرع رو زمزمه میکردم، یادم نیست کجا خواندمش اما آنقدر جذب این مصرع شده ام که ساعتها بلکه ام روزها در عمقش غرق شده ام 

این مصرع از غزلی از دیوان شمس حضرت مولاناست

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آخه اینقده بمیری یکیو بعد اینقده رسمی

:))

 

یه چی بگم، من مرده این اشتباهات قشنگم هستم 

یکی نیست بگه دختر حواست کجاست قشنگ لو دادی خودتو، فهمید هر وقت دلت تنگ میشه براش میری حضورشو نگاه میکنی و تو دلت میگی خداروشکر حالش خوبه 

 اینگونه بود که امروز از دیدن پیامش، تمام مغزم تیر کشید و قلبم تند زد و تا همین الانم که بیش از چهار ساعت از آن لحظه گذشته آروم نگرفته 

من چه کنم با تو و این قلبم که برایت همچنان میتپد ای سو تفاهم قشنگ من  :))

میدونی که؛ مراقب خودت باش لطفا 

 

بعدا نوشت: از دلم نمیاد جوابتو باز کنم، البته اونقد کوتاه بود که همینجوری معلومه چی نوشتی، خیلی دلم میخواد همینجوری نگهدارمش، البته اگه بتونم از دیدن حضورت چشم پوشی کنم :))

 

 

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

در روح و روانم در جریانی و هنوز هم عاشقانه دوستت دارم 

ناراحتم از خودم که چرا در این چند شب اینهمه با تو همراه بودم و اینهمه صحبت کردیم اما فردا صبحش مثل همیشه نبود و هیچی از حرفهات یادم نموند، فقط میدونم تو را خواب دیده ام، همینقدر مبهم تو را در دنیای خودم دارم، همینقدر اندک 

شبت بخیر عزیزم 

لطفا مراقب خودت باش

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز بهترم

از پنجشنبه که دچار عوارض پس از تزریق واکسن شده بودم تازه امروز احساس میکنم حالم خوبه، لرز و تب و بی حالی ندارم، فکر کردم در شروف ابتلا هستم اما شکر خدا امروز خوبم :)

 راستی امروز اولین مشتری کارگاهمون میاد براش لوگو بزنیم روی ورق مولتی استایل طلایی، دیروز یه تست گرفتیم خیلی خوب شد امروز براش صدتا لوگو میزنیم 

چیزی که تو کار با دستگاه لیزر خیلی مهمه مخصوصا تو جنس ورق های پایه پلیمری، دود سمی اون در هنگام برش هستش که با نصب یک هواکش خفن ایستاده بالا سر سینی برش این مشکل مرتفع کردیم البته هنگام کار با دستگاه ماسک N95 هم میزنیم

 

اول ایمنی و بهداشت بعدا کار 

 

این شعار نوشتم زدم رو دیوار کارگاه :))

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دوز دوم واکسن رو زدم یه جوری حالمو بهم ریخته انگار کرونا داشته باشم 

بدجور تب و لرز و سردرد و بیحالم، امیدوارم تا فردا صبح حالم بهتر بشه، کلی کار داریم تو کازگاه نقلیمون

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

سلام زندگی :)

اومدم بگم با کلی تلاش بی وققه همراه با گذراندن بحران کرونا در خانواده ام، امروز بلاخره اولین روز کاریمون در کارگاه کوچولوی نقلیمون هستش

با همکاری داداش امین و نوید پسرم یه کارگاه تولید محصولات لیزری چوب، پارچه، پلکسی و ... راه انداختیم 

دستگاهمون رو هم از طریق شرکت روتک از کشور چین وارد کردیم و تو این مدت بچه هارو راهنمایی کردم و سوقشون دادم به سمت یادگیری نرم افزار کورل و کار با دستگاه لیزر 

دیروز کارهای کارگاه تموم شد و رسما کارگاه شد کارگاه و اولین باکس شکلات رو تولید کردیم 

ایشالا کسب و کار همه پر روزی باشه و کار بچه های ما هم همینطور :)

البته من به عنوان ناظر و مدیر کارگاه بالا سرشونم، امین مسوول فنی کارگاه هستش، نوید مسوول نرم افزاری کار هستش و بیزینس مارکتینگ کار رو بر عهده داره و زن امین هم مسوولیت مدیریت پیج و دیجیکالا رو بر عهده داره، البته من مسوول خرید هم هستم و همینطور حسابدار کار :)

این بخش حسابداری کار رو خیلی دوست دارم و عجیب بهم میچسبه، البته فکر کنم بخاطر شغل تو باشه :))  درآوردن قیمت تمام شده محصولات رو دوست دارم 

البته هنوز اداره هم می روم ولی در مورد تداومش هنوز به قطعیت نرسیدم، شاید روزی برسد که دیگر اداره نروم و تمام وقتم را بگذارم برای کار خودمان، حالا باید ببینیم خدای مهربون برامون چی میخواد 

دیروز داشتم فکر میکردم چه خوب است کارمان رونق بگیرد و آقا پسرت که مردی شد بیاید با ما همکار شود البته اگه باباجونش بزاره، دیشب کلی آرزوهای خوب خوب داشتم 

:))

 

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود 

دریا شود آن رود که پیوسته روان است

 

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

همیشه به یادتم و تا نفس میکشم عشقت در قلبم ماندگار است گر چه در تمام این مدت با خودت درگیر بودیو مرا خواستی و نخواستی 

نمیدانم حال و روزت چگونه است اما در رویاهایم اینروزها بسیار میبینمت که دل نگرانی، مدام با من حرف میزنی، درست برعکس آنچه در واقعیت اتفاق می افتد و از پریشانی هایت می گویی،

نمیدانم اینجا را میخوانی یا نه، فقط می خواستم بگویم اگر روزی خواستی صحبت کنی، اینجا گوشی همیشه شنوای توست و قلبی همچنان به یادت

روزگارت شیرین

  • شکوفه