خسته بودم کم کم چشمام روی هم افتاد تو خوابم گروهی رو دیدم که همه علیه من متحد شده بودن و در ان میان اقایی رو دیدم که بسیار ارام و باوقار به من نزدیک شد و گفت کسی که به خدا توکل دارد و امام زمانش دوستش دارد درمانده اینطور ادمها نمیشود نگران نباش با قلبی ارام از خواب شیرینم بلند شدم و تا الان دارم فقط به جملات خوب اون اقا تو خوابم فکر میکنم یک ارامشی داشتم که نگو
:))
تاحالا اون اقارو تو خوابام ندیده بودم یعنی ناجی جدید هستش
فکر کن ؟!! ناجی چقدر به بودن تو در زندگیم حسودی میکرد حتما با این ناجی جدید خودشو حلق اویز میکنه
:)))
نماز خواندن و دعا خواندن بعد از ان ارامشی به روح انسان میدهد که گویا تازه متولد شده است
خدایا شکرت ممنونتم که حواست به من هست
:))
:))
تاحالا اون اقارو تو خوابام ندیده بودم یعنی ناجی جدید هستش
فکر کن ؟!! ناجی چقدر به بودن تو در زندگیم حسودی میکرد حتما با این ناجی جدید خودشو حلق اویز میکنه
:)))
نماز خواندن و دعا خواندن بعد از ان ارامشی به روح انسان میدهد که گویا تازه متولد شده است
خدایا شکرت ممنونتم که حواست به من هست
:))