امان از دست همکار فضول و حسود
امروز مورد تشویق بسیار غیر منتظره مدیرم واقع شدم چون بلاخره الگوی ارزشیابی که ازم خواسته بود رو تهیه کردم و حالا دیگه خیلیا علیه من جبهه خواهند گرفت چون دیگه مجبورن از تعطیلاتی که برای خودشون تو گوشه های دنج اداره درست کرده بودن برگردن و کار کنن و علمشونو به روز کنن
واقعا اجرای این برنامه ارزشیابی برام سخت و طاقت فرسا خواهد بود اما چون میدونم از توش نتایج شیرینی حاصل خواهد شد انجامش میدم و به خدا توکل میکنم که مبادا حقی از کسی ضایع کنم از خدا میخوام فقط بهم یک دید باز نسبت به همه مسائل پیرامونم بده تا بتونم درست تصمیم بگیرم و انشااله که این همکارای عزیز منو بلاخره عضوی از خودشون ببینند و بپذیرند بقول یکی از دوستان خدا مارو به بندگی پذیرفت اما بعضی مردم هنوز مارو به موجودیت نمیپذیرند چه حکایتیست ها
اینم از امروز من
و اما تو که عزیز دلی و امروز کمرنگ تر بودی امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی بیخیال من خیالی نیست تو خوش باشی بسه
- ۹۴/۰۳/۲۰
با احترام و درود
نمی دانم پس از خواندن همۀ پستهای شما ، به چه نتایجی خواهم رسید . منظورم تمامی زمینه هاست . اما سعی میکنم داوری و پیش داوری نکنم . هر چند میدانم که نمیشود . چون خود « نقد » هم نوعی داوری است . اما در قالبی ادبی و مودبانه . برای اینکه بدانم نقدهایم ( بخوانید نظراتم ) تا چه حد درست و چقدر نادرست است ، به خودم قول دادم از همین رویۀ خوانش « از اول به آخر » استفاده کنم و به هیچ وجه ناخنک به پستهای خارج از این رویه نزنم . شما هم می توانید در صفحۀ آمار وبلاگتان ، وفاداری من به قولم را مشاهده بفرمائید . این را عرض کردم ، چون این پست ، یک نقد اساسی می طلبد . و شاید پستهای آتی نیز .
« الگوی ارزشیابی » :
چون از نظر من ، واژه ها اهمیت زیادی در معانی و مفاهیم دارند ، پیش از همه باید اعلام کنم که واژۀ « ارزشیابی » از نظر من غلط و واژۀ « ارزش یابی » درست است . سازندگان اولیۀ این لغت ( ارزشیابی ) به خوبی به روانشناسی واژگان آشنا بوده اند . چون خوب می دانستند که اگر این واژه را به صورت جدا از هم بنویسند ، تاثیر منفی واژۀ جدا شدۀ « ارزش » در ذهن شنونده و خواننده ، بیش از حد نمود خواهد یافت . و شنونده را تحریک به تفکر خواهد نمود . خصوصا که به دنبال آن ؛ واژۀ « یابی » ؛ دیگر به معنای « یافتن » نخواهد بود . بلکه معنی واضح « تفتیش » و « تجسس » را با خود به همراه خواهد داشت . و منظور از این برنامه در تمامی امور اداری و سازمانی کشور نیز دقیقا همین بوده . نه یافتن ارزشها . هر چند که خود کلمۀ « ارزش » نیز در همین راستا ، معنی و مفهومی جدید می یابد . زیرا واژۀ « ارزش » ، دیگر به معنی ارزش انسانی و ارزش کاری محسوب نمی شود ، بلکه به عنوان ارزش ایدئولوژی و تفکری خاص عنوان می شود که مورد توجه سازندگان این برنامۀ تفتیشی بود .
سوال اینجاست که اصولا ما چه نیازی به « الگوی ارزش یابی » در ادارات و سازمانها و ارگانها داریم ؟
پاسخ : چون تمامی ساختار اداری این کشور از بیخ و بنیان ، غلط و نادرست است .
مثال : وزارت بهداشت
هر بچۀ دبستانی و دبیرستانی نیز میداند که ساختار اداری و درمانی این وزارت خانه ، می بایست از افراد متخصص در امور بهداشت باشد . حتی قسمت حسابداری این سازمان نیز ، هر چند که می بایست تخصص حسابداری و حسابرسی را شامل باشد ، با این حال می بایست نوعی آشنایی به امور بهداشتی و درمانی را نیز دارا باشد . حسابداری که هیچ آشنایی به امور درمانی ندارد ، چگونه می تواند موقع حسابرسی ، از نام یک وسیلۀ درمانی بفهمد که این وسیله چیست و به چه دردی میخورد ؟ و اگر فاکتوری خلاف واقع در مورد این وسیله زیر دستش گذاشتند برای حساب رسی ، آیا متوجه تفاوت فاحش قیمت یاد شده در فاکتور و قیمت اصلی این وسیله خواهد شد ؟
پاسخ : به هیچ وجه .
هزاران مثال میتوانم در همین یک مورد بهداشت بزنم که در ساختار اداری این سازمان به هیچ انگاشته شده . حالا به جای یک حسابدار متخصص و در عین حال آشنا به امور درمانی ، یک نفر که حتی حرف زدنش را نیز بلد نیست ، جایگزین آن بکنید که اگر خوب پیگیری کنید ، خواهید دید که نه تنها هیچ تخصصی در مورد کاری خویش ندارد ، بلکه تنها امتیاز استخدامی این فرد ، دو سال حضور در جبهه بوده است . از این آدم چه انتظاری دارید اونوقت ؟ من حرفم این نیست که از اون آدم نباید در کادر اداری یا درمانی استفاده شود . حرفم این است که اول دورۀ تخصصی برایش بگذار . بعد که تخصصش را گرفت ، استخدامش کن .
حالا در یک چنین اداره ای که صدر تا ذیل آن را افراد غیر متخصص و یا تخصص غیر مرتبط با امور کاری خود دارند ، چه ارزش یابی می خواهی بکنی ؟
یارو کاردانی هتل داری دارد و با همین مدرک شده معاون وزیر بهداشت . از این آدم چه می خواهید به جز ارائۀ انباشتی از اراجیف غیر مرتبط با حوزۀ کاری خود ؟ حتما انتظار شق القمر هم از او داریم ؟
حالا بیا هی ارزش یابی بکن ؟
دنبال کدام ارزش هستی در این آدم که آن را بیابی ؟
حتی در عقب افتاده ترین ممالک دنیا نیز ، قبل از « الگوی اصلاح » به الگوی ارزش یابی نمی پردازند .
از کجا به این قطعیت رسیدید که : « میدانم از توش نتایج شیرینی حاصل خواهد شد » .
اولا با کدام آزمون و خطا به این « میدانم » رسیدید ؟
دوما از کی تا حالا تفتیش و تجسس کادر یک اداره ، به « نتایج شیرین » می رسد ؟ نه تنها نتایج شیرین ، بلکه بسیار تلخ تر از زهر خواهد بود نتایج آن .
نفرمائید که منظور ، تفتیش و تجسس نبوده .
چون خودتان فرمودید : « چون دیگه مجبورن از تعطیلاتی که برای خودشون تو گوشه های دنج اداره درست کرده بودن برگردن و کار کنن »
آیا برای گوشه های دنج مدیر محترم هم الگویی ارائه فرمودید ؟
یا فقط زورتان به چند تا کارمند درمانده می رسید ؟
آیا قبل از الگوی ارزش یابی ، الگوی اصلاح در اون اداره را ارائه کرده بودید ؟
گوشه های دنج ، با الگوی ارزش یابی اصلاح می شود یا الگوی اصلاح ؟ گیریم که با الگوی ارزش یابی ، ترسی در دل کارمندان افتاد و دیگر به گوشه های دنج نرفتند . آیا در پشت میز خود نمیتواند گوشۀ دنج برای خود بسازد ؟ ( کم کاری مثلا )
آیا یک نفر از این مدیران بی مغز ، تا به حال شده یک الگوی رفاه هم برای کارمندان خود ارائه بدهد ؟
کارمندی که پشت میز کارش نشسته و دارد فرم درخواست وام از فلان صندوق دزد را ( که پس انداز اولیه اش را هم دزدید و متواری شد ) پر میکند تا به موقع برای ثبت نام ترم بعدی دخترش در دانشگاه ، آن وام را اخذ کند ، الگوی ارزش یابی علاج درد اوست یا الگوی رفاه ؟
نتیجه : اساس ارزش یابی از بیخ و بنیان ، غلط اندر غلط است . و یک ساختار تفتیش و تجسس و الگوی بی ارزش کردن و پایمال کردن کرامت انسانهاست . آدمها اسب نیستند که با « الگوی شمارش دندان » ارزش گذاری شوند .
ساختاری که از بیخ و بنیان بر اساس دزدی و اختلاس و ارتشاء و فامیل بازی و داغ مُهر و تسبیح و ... بنا شده باشد و پخمه گزینی را در اولویت قرار دهد و نخبه ها را فراری ، با الگوی ارزش یابی به جایی نمی رسد . که اگر می رسید ، حال و روز مملکت این نبود .
و حالا من « میدانم » و حتم دارم که نه تنها به « نتایج شیرین » نرسیدید ، بلکه اوضاع تلخ تر از زهر نیز شد .
همین
چهارشنبه دوم شهریور 401