خیلی خوشحالم از ذوقم نمیدونم چیکار کنم دارم میرم استان شما میخوام سوری رو ببینم میخوام تورو نفس بکشم
بعد از مدتها این بزرگترین شادی زندگیه من بود اونقدر که از شوق دارم پشت میزکارم اشک میریزم نمیدونی چه حس خوبی بود وقتی با همشهریات تلفنی حرف زدم تا ماموریتمو درست کنن انگار خود تو بودی خود خودت
دوست دارم خیلی
مراقب خودت باش همیشه
ماه قلب من
مرد مهربونم
بعد از مدتها این بزرگترین شادی زندگیه من بود اونقدر که از شوق دارم پشت میزکارم اشک میریزم نمیدونی چه حس خوبی بود وقتی با همشهریات تلفنی حرف زدم تا ماموریتمو درست کنن انگار خود تو بودی خود خودت
دوست دارم خیلی
مراقب خودت باش همیشه
ماه قلب من
مرد مهربونم
- ۹۴/۰۵/۱۸