سوری
خدا کنه ازش ردی پیدا کنم شاید هم تونستم ببینمش نسبت به این زن حس تعلق خاطر دارم یک وجه اشتراک اساسی اونم مجنونیه من درکش میکنم چون اینجا تو این شهر انگار به هر کی میرسم رد اشنای مرا بهمراه دارد اینجا ارامشی غیر قابل توصیف دارم و مدام به این فکر میکنم کاش بشود هیچوقت از اینجا نروم گر چه تو الان اینجا نیستی ولی زاده این شهری در این شهر بالیده ای مرد شده ای و حتمن در سال چندبار خاصه به اینجا سر میزنی اینجا با قدمهای تو با نفسهای تو عجین شده است اینجا حکم پیراهن یوسف من است در این شهر احساس قرابت دارم با عشق با خدا این است رمز قرار گرفتن قلب متلاطمم
برام سواله ایوب واقعا عاشقش بود و بهم نرسیدن حالا که سوری اینجاست چرا ایوب... یعنی عشق اینقدر خوار است
خدا کنه ازش ردی پیدا کنم شاید هم تونستم ببینمش نسبت به این زن حس تعلق خاطر دارم یک وجه اشتراک اساسی اونم مجنونیه من درکش میکنم چون اینجا تو این شهر انگار به هر کی میرسم رد اشنای مرا بهمراه دارد اینجا ارامشی غیر قابل توصیف دارم و مدام به این فکر میکنم کاش بشود هیچوقت از اینجا نروم گر چه تو الان اینجا نیستی ولی زاده این شهری در این شهر بالیده ای مرد شده ای و حتمن در سال چندبار خاصه به اینجا سر میزنی اینجا با قدمهای تو با نفسهای تو عجین شده است اینجا حکم پیراهن یوسف من است در این شهر احساس قرابت دارم با عشق با خدا این است رمز قرار گرفتن قلب متلاطمم
برام سواله ایوب واقعا عاشقش بود و بهم نرسیدن حالا که سوری اینجاست چرا ایوب... یعنی عشق اینقدر خوار است
- ۹۴/۰۵/۲۹