فکر میکنم ایوب منزلت عشق را درک نکرده است شاید اگر قدر و ارزش این احساس را میفهمید او الان همسر دومش بود سوری که ریسمانی به پا ندارد فرزندی ندارد لاقل از یکطرف قضیه خلاصی مهیاست نمیدانم شاید هم باید اینگونه میبود تا عشق در سوری زنده بماند و خدا خبر دارد از دل ایوب ها
و این حس عجین شده با تار و پود سوری چه ارمغان بزرگی برایش داشته است که همچنان در این مسیر مجنون وار قدم برمیدارد قطعن او چیزی از اسمانها در نهادش روشن است و مدام زبانه میکشد
شاید غروب برای ارتوروماتویید مفاصلم برم سرعین و هوووووم اش دوغ
اره
میبینی تو حتی برای من مزه هم داری طعم گوارای اب اینجا, اش دوغش و حلوا سیاه
و خیلی چیزهای خوشمزه دیگر
عجبا دیوانگی حد ندارد
فکر کن طعم تو و اش دوغ
و این حس عجین شده با تار و پود سوری چه ارمغان بزرگی برایش داشته است که همچنان در این مسیر مجنون وار قدم برمیدارد قطعن او چیزی از اسمانها در نهادش روشن است و مدام زبانه میکشد
شاید غروب برای ارتوروماتویید مفاصلم برم سرعین و هوووووم اش دوغ
اره
میبینی تو حتی برای من مزه هم داری طعم گوارای اب اینجا, اش دوغش و حلوا سیاه
و خیلی چیزهای خوشمزه دیگر
عجبا دیوانگی حد ندارد
فکر کن طعم تو و اش دوغ
- ۹۴/۰۵/۲۹