شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

۵/۲۸

نماز خوندن زیر اسمون شهر تو صفایی داره
کلی قدم زدم و با دیدن مردم لبخند زدم چشم چرخاندم شاید اشنایم بیابم شاید یک نگاه شبیه تو پیدا کنم با شنیدن نجواهای اذری نسبت به تمام مردم این شهر احساس خویشاوندی کردم با دیدن زوج های جوانو دختران ترگل این شهر با روسری های گل دار بلند و پسران رعنا و ماشین عروسی که از مقابلم گذشت یک لحظه پاهایم سست شد دست به دیوار گرفتم نفس عمیقی کشیدم مغازه دار گفت یاخچیز گفتم ساقول گارداش بهم لبخند زد و حلوا سیاه تعارف کرد اشک تو چشمام حلقه شده بود بغض غریبی راه گلومو گرفته بود دیری نگذشت با لیوان اب به طرفم اومد بدتر دلم گرفت که مردمانش غریبی را مهمان نوازی کنند و اشنای من مرا سکوت و فراق هدیه کرد ولی براستی زمانی مرا دوست میداشتی
  • ۹۴/۰۵/۲۹
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی