امروز من

واقعا چه احساس بدیه از عزیزانت بی اطلاع باشی تماس گرفتم جویای احوال همکارم بشم خانمش بنده خدا اصلا نمیتونست حرف بزنه با یکی از همکارای دیگشون صحبت کردم گفتن بعد از حادثه دیده شده که نشسته زمین گفته حالم خوب نیست و منتقلشون کردن بیمارستان اخه مشکل تنفسی داشتن و فکر کنم مشکشون تشدید شده بازم خداروشکر زنده هستش
فکر کنم اگه مثلا یکی مثل من با این کلکسیون بیماری اونجا گیر افتاده بودم همون ابتدای امر غزلو خونده بودم خداییش فشار ازدحام شوخی نیست یه طورایی تو زیارتی که به مشهد مقدس داشتم تقریبا تجربش کردم تازه اونجا راحت جمعیت منو مثل موج حرکت داد به سمت ضریح
گاهی فکر میکنم راست میگنا ما چرا فرهنگ زیارت نداریم
البته این قضیه حج از این موضوع جداست قاطیش نکنیم