یه روزی گفتی دلت میخواد در گذرگاه تاریخی زندگیت تصمیم بگیری درختی باشی بر لب جویباری که بتوانی سایه سار رهگذری باشی نه پر کاهی در گذر زمان و من همچنان در حسرت سایه تو بر لب تیغ افتاب زندگی ام منتظرم شاید بشود در سایه ات یک ثانیه خستگی این زندگی پررنج را به در کنم
شبت خوش نازنینم سایه سار دیگری
شبت خوش نازنینم سایه سار دیگری
- ۹۴/۰۷/۲۵