شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

گفتن باید پنی سیلین بهش بزنن درمانگاه تعطیل بود مطب دکتر هم میگفت ما تست نداریم گفتم اخه پسرم خیلی وقته پنی سیلین نزده اینم قویه فکر کنم خطرش بیشتره پرستار گفت مشکلی پیش نمیاد اینطوری بمونه بدتر میشه دل تو دلم نبود خوابم جلوی چشمام بود پسرم به حال تشنج تو بغلم جان داد و از یاداوری و حتی نوشتن الانشم اشکام سرازیر میشن خیلی وحشتناک بود بهشون گفتم تا تست نکنید نمیزارم بهش تزریق کنید و بچم جلو چشمام حالش بدتر میشد خلاصه بغل کردمش با خودم بردمش بیمارستان کمی دورتر از خونه تمام راه به زور قد و بالای رعناشو تو بغلم جمع کرده بودم گلوپ گلوپ اشک میریختمو عباس زینب را صدا کردم گاهی چشماشو باز میکرد میگفت مامان من خوبم غصه نخور بعد دوباره چشماشو هم میزاشت
  • ۹۴/۰۷/۳۰
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی