نیمه های شب بود که حس کردم تنم داغ شده و کلیه هام دردش بیشتر شده قلبم کم کم تیر میکشید و دیگه نتونستم بخوابم اذان که گفت به زور بلند شدم نمازمو خوندم و دوباره خوابیدم برق رفته بود و مودم خاموش بود نتونستم برم تلگرام حضورشو ببینم همینطور گذشت تا اینکه دیدم نه خیلی حالم بده, بلند شدم نشستم برق اومده بود بهش سر زدم و یک شکوفه براش گذاشتم و رفتم بیمارستان گفتن بستری بشی که مشکلی نیست گفتم چرا اتفاقن خیلی هم مشکلی هست امپولامو زدم داروهامو گرفتمو برگشتم خونه بازم برق نبود ناهار اماده کردم یه چیزی خوردم و امپولمو خودم زدمو برق اومد رفتم تلگرام دیدم بعد از من اومده اما پیام منو باز نکرده میدونم یعنی چی و خیلی دلم گرفت تا مدتی نیستم حالم خوب بشه برمیگردم
.
.
- ۹۴/۰۸/۱۴