مثل ابر بهار دارم گریه میکنم رفتم به وبلاگت نظر نوشتم درست ثبت شد هی باز کردمو نوشتم هی نوشتم اونقدر که همزمان عشقو نفرت درونم ظهور کرد هیچوقت تو این سالها باهات اینطور حرف نزده بودم عوض اینکه ناراحت باشم عین خیالم نیست فقط نمیدونم چرا اشکام بند نمیان همکارام پر از سوال به چشمای قرمزم نگاه میکنن پرده رو کشیدم کسی رو نبینم واقعا دیوونه شدم یه دیوونه تمام عیار که گاه فکرایی میکنه میخنده گاه فکرایی میکنه احساس تنفر میکنه درونم غوغای مسخره ای حاکمه
- ۹۴/۰۸/۱۹