رفتم برای اقا پسر یه غذایی اماده کنم رفتم به صفحه ها نبود بعد رفتم تلگرام ساعت ۹صبح بوده و بهش لبخند تلخی زدم گفتم چه عجب و بعد با خودم گفتم بخاطر من که نیومدی بخاطر اونیکه اومدی به تلگرامت خوشبحالش که یادش بودی رفتم اشپز خونه یه سیب زمینی پوست کندم و اونارو حلقه کردم که بتونم خلال و سرخشون کنم نمیدونم چرا اینطوری میشم تنم خیس عرق میشه سرم گیج میره نمیتونم وایسم گفتم الان دستمو میبرم چاقورو گذاشتم کنار اومدم نشستم بعد چند دقیقه که رفتم سراغ حلقه های سیب زمینی نگاه کردم دیدم دارن سیاه میشن گفتم الویت با اونیه که اولین برشو بهش زدمو حلقش کردم سر سیب زمینیه خراب بود حلقه اون قسمت که اولیش بود کجو کوله بود زود تونستم پیدا و خلالش کنم
ادامه در پست بعدی..
ادامه در پست بعدی..
- ۹۴/۰۸/۲۲