روزی رو گذروندم که میشه گفت اصلا نفهمیدم اطرافم چی میگذره همش گیجو منگ بودم مدام ارامبخش خوردمو خوابیدم گهگاهی کلافه از درد کلیه هام یه قلطی زدمو دوباره چشمام روی هم افتادن غروب بود که متوجه شدم داره هوا تاریک میشه بلند شدمو ارام ارام یه قدمی زدمو الانم که همش دارم به خودم میگم تو خوبی تو باید خوب باشی نمیدونم چطوری باید برم سرکار
)):
دلم میخواست پیشم بودی کنارم بودی یا لاقل بفکرم بودی
همین
)):
دلم میخواست پیشم بودی کنارم بودی یا لاقل بفکرم بودی
همین
- ۹۴/۰۸/۲۹