مدتی بود مشغول بیماریم بودمو هستم و به وبلاگت سرنزده بودم امروز رفتم دیدم قالبتو درست کردی, کلبه ی تنهاییها, چرا مگه تو همراهو دلبرتو کنارت نداری مگه عشقت کنارت نیست مگه دوستش نداری مگه همسر مهربانت نیست, نکنه خواستی بگی حرفامو خوندی و قبول داری در حقم ظلم کردی برگشتی همسفر باشی نکنه یادت اومد که منو تو گذشتت جا گذاشتی, هر کاری کردم نتونستم باهات حرف بزنم شاید بخاطر اینکه ادم راهی رو که با یکی تا انتهاش رفته و مدام به در بسته خورده دوباره نمیره, خیلی تلاش کردم ببینیم اونطور که هستم خودمو درونمو روحمو شفاف گذاشتم در برابرت اما تو مدام پس زدی در رفتی سکوت کردی, هنوزم برام بهترینی عزیزترینی اما فقط تو خلوت خودم تو قلب و روحو جان خودم
عجیب دلم گرفته عجیب
عجیب دلم گرفته عجیب
- ۹۴/۰۹/۰۶