شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

شب سختی بود به زور خوابیده بودم در خوابم میدیدم که حالم به شدت بد هستش و دستم تو دست پدرم بود دیدم مردمی اومدن صف ایستادن تا چیزی با ارزش دریافت کنن و دسته دسته میگرفتنو میرفتن به سمت خاصی
منم با پدرم اونجا نشسته بودیم دلیلی برای صف ایستادن نداشتیم فقط بقیه رو نگاه میکردم که از لابلای جمعیت ناجی رو شناختم که مقسم بود بعد با تعجب گفتم چی رو داره تقسیم میکنه تو همین فکر بودم که دیدم همه رفتن و ناجی چشمش بهم افتاد و نام منو پدرمو صدا کرد رفتم سلام کردم گفتم بله و او گفت اسمت اینجا هست اما بسته تو اینجا نیست بزار ببینم چی شده که اقا امام حسین ع از پشت پرده ای اومدن بیرون و کاغذی رو به ناجی دادن و به روم لبخند زدن و گفتن
  • ۹۴/۰۹/۱۲
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی