شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

سریع به سمت مسیر رفتم دست پدرم تو دستم بود و در دست دیگرم امان نامه را محکم گرفته بودم قبلا وقتی خواستم همچین امانی را از اقا امام رضا ع بگیرم به دلایلی ندادند اما اینبارو از دستش نمیدم من باید برم و هی میگفتم ما هم هستیم بایستید اما جمعیت دور و دورتر شد و ما جا ماندیم خوردم زمین و ناله کنان اشک ریزان براتم را نگاه میکردمو میگفتم منم هستم و اونها رفتنو ناجی پشت سرم میدوید که نه هنوز نوبتت نشده تو دنیا بهت نیاز هست هنوز باید بمونی اقا گفتن بدونی بی نصیب نیستی گفتن که بدونی راهت درسته ادامش بدی گفتم ناجی من میخوام برم و او مدام حرفشو تکرار میکرد تو همین اشک ریختنا بودم که متوجه شدم پدرم کنارم نیست و از حول از خواب پریدم تو حالو هوای عجیبی بودم
  • ۹۴/۰۹/۱۲
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی