همسایه روبروییمون ادربیلی هستن و چون همشهریت هستن نسبت بهشون تعلق خاطر خاصی دارم همسرش روزیکه میخواست بره کربلا اومد در زد و گفت بعنوان خواهر اومدم ازتون خداحافظی کنم و گفتم بسلامتی ممنونم انشااله سلامت برگردین و از طرف منم به اقا اامام حسین ع و اقا ابوالفضل ع سلام برسونین وقتی درو بستم دلم اشوب بود و اشکام روان بودن دلم کربلا میخواست خیلی, یکدفعه دوباره در زدن بازم خودش بود گفت من حتما از طرفتون نایب الزیاره هستم تشکر کردمو اومدم که بیام تو از سر پله ها گفت شما فلاسک چای دارین گفتم بله و براش اوردم الان خانمش در زد فردا دعوتمون کردن خونشون بهش نگفتم حالم خوب نیست شاید نتونم بیام و تشکر کردمو زیارت قبول گفتم فردا صبح شوهرش از کربلا برمیگرده خوشبحالش
- ۹۴/۰۹/۱۲