شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

بلند شدم که بروم امدند به بدرقه ام و خداحافظی کردند و خانم پیر مهربانی که بسیار مرا و رفتارم را نگاه کرده بود به زبان اذری گفت چقدر محجوب و باوقار است زبانش را میفهمیدم و بیشتر خجالت میکشیدم خانمی که داشت باهام خداحافظی میکرد دستمو فشرد و گفت التماس دعا و نگاه مهربونشو به نگاهم هدیه کرد برگشتم به خانم پیر نگاه کردم تشکر کردمو خداحافظی گفتم و خانم کناریم گفت اذری بلدی و من گفتم بله اما کمتر حرف میزنم و امدم خانه انگار غم بزرگی در دلم نشسته بود ناخوداگاه اشک بود که سرازیر بود و با خودم میگفتم حتما مادرتان شبیه همین خانم هستن و تو و برادرانت هم مانند این مردان با صلابت هستید حتما جمع خانوادگی شما هم اینقدر گرم و محبت امیز هستش چقدر دلم برایت تنگ شد
  • ۹۴/۰۹/۱۳
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی