سلام, ممنونم از تذکرتون اما شاید بهتر بود قضاوتم نمیکردین شاید بهتر بود میزاشتین حرف بزنم بنویسم که درونم چی میگذره شاید بهتر بود میزاشتین این اجازه رو بهم میدادین اینجا تو خلوت خودم بدون حضور او از سرگشتگیهام بعد پنج سال از تبهای بی موقعم از بی میلیهام به خوردن از بیماریهام که بدون او شدت پیدا میکنن بنویسم کاش این حقو بهم میدادین بعد سالها دور از چشمش بنویسم که چقدر هنوز ذره ذره از وجودم او را می خواهد, میفهمم حرفاتونو دلسوزیتونو درک میکنم اما من اونطور که فکر میکنید نیستم من اونطور که نگرانید درونم حادث نمیشود بیشتر از انچه فکر کنید مراقب خودم هستم مراقبم دست از پا خطا نکنم فکر میکنید اینهمه سال این فشارهارو چطوری تحمل کردمو یک قدم بسویش برنداشتم
- ۹۴/۰۹/۲۷
از حرفای من ناراحت شدین؟ من قصد ناراحت کردن نداشتم چون به نظرم خانم باایمانی بودی گفتم