شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

چه خواب عجیبی
خیر باشه انشااله
از دیدنت حتی اونقدر دور میشه گفت فقط هاله وجودتو دیدم بازم حس خوبی دارم از دیدن هر چی به تو ربط داشته باشه خوشحال میشم مخصوصا نی نیت که تو بغل من بود نفهمیدم پسر یا دختر ولی من اونو تو یه امامزاده ای سر سفره اطعام به نام جناب کمیل از بغل یه اقای سیدی به نام اینکه فرزند تو هستش تحویل گرفتم نمیدونم همچین امامزاده ای کجاست اما سفره نذری بود منم دعوت کردن نشستم بعدشم بهم یک مشت گندم داده و چهارتا دانه جو, که من جو رو گذاشتم تو یه جعبه ای و گندمارو ریختم توش وقتی رسیدم بچه بغل رسیدم دم در تورو دورها دیدم و اونجا بود که شروع کردم از جعبه گندم خالی میکردم برای مردم و اونها زیاد بودن ولی تموم نمیشد اخراش هم یک عالمه جو بود
  • ۹۴/۱۰/۰۴
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی