برام جالب بود که مثل یک مادر مهربان واقعا مثل پسر خودم قنداق بچتو محکم با ارامش بغل گرفته بودم و نگاهش میکردم و فقط با خودم مدام شکر میکردم که فرزند صالحی خدا بهت داده این باعث ارامشم میشد
صبحی از خواب بیدار شدم از افراد خانوادم باهام تماس گرفتن گفتن خواب عجیبی در موردم دیدن گفتن اقای مهندس از منا زنده برگشته بوده و با من روبوسی کرده و یک چیزی رو تو مشتش نشون داده گفته من چون اینو داشتم برام سخت نبوده مردن و بعد این بنده خدا از خواب پریده بود به من میگفت خوابم تعبیرش بده نکنه بلایی سر تو بیاد, مرده ادمو ببوسه یعنی چی
والا من نمیدونم فقط خندیدمو گفتم بنده خدا مهندس دستش از دنیا کوتاهه چرا جلف تو خوابات میبینیش :))
کلی صبحی خندیدمو گفتم افت نداره :))
صبحی از خواب بیدار شدم از افراد خانوادم باهام تماس گرفتن گفتن خواب عجیبی در موردم دیدن گفتن اقای مهندس از منا زنده برگشته بوده و با من روبوسی کرده و یک چیزی رو تو مشتش نشون داده گفته من چون اینو داشتم برام سخت نبوده مردن و بعد این بنده خدا از خواب پریده بود به من میگفت خوابم تعبیرش بده نکنه بلایی سر تو بیاد, مرده ادمو ببوسه یعنی چی
والا من نمیدونم فقط خندیدمو گفتم بنده خدا مهندس دستش از دنیا کوتاهه چرا جلف تو خوابات میبینیش :))
کلی صبحی خندیدمو گفتم افت نداره :))
- ۹۴/۱۰/۰۴