قناری برگشته
پرده پنجره رو کشیدم
اما نمیره همینطور لب پنجره داره میخونه سایشو از پشت پرده نگاه کردم و اشک تو چشمام جمع شد دستمو گذاشتم روی سایش اما اون نترسید و همچنان هست اروم بهش گفتم دیگه نیا من دیگه اون زنی که میشناختی نیستم
پرده پنجره رو کشیدم
اما نمیره همینطور لب پنجره داره میخونه سایشو از پشت پرده نگاه کردم و اشک تو چشمام جمع شد دستمو گذاشتم روی سایش اما اون نترسید و همچنان هست اروم بهش گفتم دیگه نیا من دیگه اون زنی که میشناختی نیستم
- ۹۴/۱۱/۰۲