روز سختی بود و پر از تنشهای خارق العاده, بهم تهمت رشوه گرفتن زدن با اینکه من اصلا با اونطرف سر نگرفتن رشوه دعوام شد و از اتاقم انداختمش بیرون,
برای این سیستم متاسفم که یک ارباب رجوع میلیاردر عضو وزارت صنایع باید بیاد رشوه پیشنهاد بده اونم چندصد میلیونی بعد بهش بگم نه بهش بربخوره بره با همدستی دوستای رذلش تو واحد بازرسی برام پاپوش درست کنن که من ازشون پول طلب کردم اونا گفتن نه!!!
امروز بقدری عصبانی بودم و حرص و جوش خوردم که دیگه از شدت درد قلب و معدم فکر نکنم صبح از جا بلند بشم طرف اونقدر پست بود که حتی من دارم از خودم دفاع میکنم صحبت میکنم دستشو اورد جلوی دهان منو گرفت میگم شما به چه جرات دست به من میزنی زنگ زدم حراست خلاصه معرکه بود برای خودش لعنتی
برای این سیستم متاسفم که یک ارباب رجوع میلیاردر عضو وزارت صنایع باید بیاد رشوه پیشنهاد بده اونم چندصد میلیونی بعد بهش بگم نه بهش بربخوره بره با همدستی دوستای رذلش تو واحد بازرسی برام پاپوش درست کنن که من ازشون پول طلب کردم اونا گفتن نه!!!
امروز بقدری عصبانی بودم و حرص و جوش خوردم که دیگه از شدت درد قلب و معدم فکر نکنم صبح از جا بلند بشم طرف اونقدر پست بود که حتی من دارم از خودم دفاع میکنم صحبت میکنم دستشو اورد جلوی دهان منو گرفت میگم شما به چه جرات دست به من میزنی زنگ زدم حراست خلاصه معرکه بود برای خودش لعنتی
- ۹۴/۱۱/۰۴