تمام مستندات و کارهارو جمع کردم بردم تحویل رییسم دادم گفتم یا انتقالیم به اردبیل رو میزنین یا من دیگه اینکارو انجام نمیدم خلاصه بیچاره با هزارجور پادرمیونی و لابی با بازرسی منو تبرعه کردنو کارخونه دار پست فطرتو انداختنش بیرون فکر نکنم بیخیال بشه پناه بر خدا ببینیم چه خوابی خواهد دید
دست اخر با رییسم منطقی صحبت کردم بهش گفتم من نمیتونم روحیه ام با اینکار جور نیست من اگه طرف بخواد بهم اینطور تعرض کنه ممکنه حتی مرتکب قتل بشم تا این حد
کلی رییسم ترسیده بود میدید کل بدنم میلرزید چشمام کاسه خون شده بود خلاصه کارو ازم گرفت داد به یکی از اقایون همکار, درستش همینه اینکار یه مرد میخواد که همجنس این اراذل باشه یا جلوشون می ایسته یا باهاشون همراه میشه
دست اخر با رییسم منطقی صحبت کردم بهش گفتم من نمیتونم روحیه ام با اینکار جور نیست من اگه طرف بخواد بهم اینطور تعرض کنه ممکنه حتی مرتکب قتل بشم تا این حد
کلی رییسم ترسیده بود میدید کل بدنم میلرزید چشمام کاسه خون شده بود خلاصه کارو ازم گرفت داد به یکی از اقایون همکار, درستش همینه اینکار یه مرد میخواد که همجنس این اراذل باشه یا جلوشون می ایسته یا باهاشون همراه میشه
- ۹۴/۱۱/۰۴