اخرین روز کاری هم تمام شد سال سختی بود اما بلاخره تمام شد برگشتنی درخت پسرت را سر زدم ابش دادم و برایش سرودی از عشق خواندم و به او گفتم دیشب برایش تبریک تولدش را تلگرام کردم و بعد از یک ماه شاهد حضورش بودم و چقدر با عشق بودنش را با جان دل نگاه کردم و دیدم برایش کوچکترین اهمیتی نداشته باز هم برگشتمو دیگر برای دیدنش نرفتم برایش گفتم که تمام شب با خودم کلنجار رفتم برای دیدن حضورش نروم و چقدر الان دلم برای دیدنش پر پر میزند شاید اگر حرفی در مورد تلگرامم زده بود لاقل پرسیده بود شما؟ دوباره میرفتم حضورش را ببینم اما قطعا حرفی نزده چون دلش نمیخواهد که باشمو ببینمش حتما در این مدت راحت به روابط خانوادگی اش رسیده و در نبود من اسایش داشته است چرا خرابش کنم
- ۹۴/۱۲/۲۶