چرا عکسای پسرمو برداشتی من فقط اون برام مونده بود که روزی چندبار ثانیه ها بنشینم و تماشا کنمش من باهاش زیر درختش که دیگه کم کم بزرگ شده و کلی شاخو برگ داره قدم میزدم من براش از تو میگفتم از اینکه چه راحت از زندگیت حذف شدم از اینکه هنوزم دوست دارمت و تو عین خیالت نیست اینهمه روز گذشته و خواهد گذشت و ما از هم اینهمه بی خبریم
کار خوبی نکردی بازم یک صدمه احساسی سنگین بهم زدی اونقدر که اشکام قطع نمیشن و بغضی تو گلوم نشسته که با این اشکها خالی نمیشن
همیشه همینطور به داشته های من از خودت بی تفاوت بودی عکستو عکس پسرمو حرف زدنتو نوشتنت تو وبلاگتو همه رو از من گرفتی حتی تماس پیامکی تلگرامی تلفنی همه رو گرفتی حتی هیچوقت نمیبینمت گذشت اونروزا که فرصتی بود گذشت
کار خوبی نکردی بازم یک صدمه احساسی سنگین بهم زدی اونقدر که اشکام قطع نمیشن و بغضی تو گلوم نشسته که با این اشکها خالی نمیشن
همیشه همینطور به داشته های من از خودت بی تفاوت بودی عکستو عکس پسرمو حرف زدنتو نوشتنت تو وبلاگتو همه رو از من گرفتی حتی تماس پیامکی تلگرامی تلفنی همه رو گرفتی حتی هیچوقت نمیبینمت گذشت اونروزا که فرصتی بود گذشت
- ۹۵/۰۲/۰۹