دو سه روزه که حالم گرفتست، بعد از اون روزهای خوب ثبت سند خونه داداش کوچیکه تماس گرفتم برای قرار خواستگاری که ایشالا بعد چهار سال که داداش کوچیکه دختری رو دوست داره و دل اون دختر هم باهاشه، بتونم بفرستمشون خونه بختشون، مادر دختر خانم چنان پیشینه مالی خانواده پدری از من گرفت که تازه فهمیدم چه اندازه میتونه انتخابی اشتباهی باشه، توکل به خدا بریم این مسیر پیشرو رو ببینیم خدا برامون چی میخواد
مدتیه از بودنت در آرامشم و یه حس لطیف داشتنت بازم داره تو قلبم منو به آرامش روحی عجیبی میرسونه یه طوری این موضوع شگفت زده ام کرده که در کنارش نگرانم اگه باور کنم همیشه بودنتو بعد تو یه وقت نباشی من چیکار کنم مدام نگرانم مدام حس خوب بودنت این نگرانی رو سعی میکنه ذوب کنه از بین ببره و بهم بگه به این نگرانیها بال و پر نده چه اهمیت داره غصه آینده رو بخوری همینکه الان هست بگو خداروشکر تنها نیستم بگو خداروشکر هنوز در کنارم دارمشو من واقعا خدارو بخاطر تمام لحظه های آرامم شاکرم
مراقب خودت باش و بدون همیشه قلبی عاشقانه برای تو میتپد
کاش میتوانستم آدرس اینجا و بهت بدم
دلم تنگ شده من بنویسم و تو بخونیم
دلم تنگ شده برای اونوقتهایی که بگی من وقت اینکارارو ندارم من کی حواسم بهت بوده و من بازم هنوز بگم به خودت دروغ نگو، اندازه تمام ستاره های آسمان دوستم داری قشنگ معلومه
- ۹۷/۰۵/۲۲