امروز داشتم کشوی لباسامو مرتب میکردم کلی تکه کاغذ پیدا کردم که همینطور دلنوشته ها، دکلمه ها و ابیاتی رو نوشته بودم و انداخته بودم گوشه کشو که مثل یه صندوقچه خاطرات نگهدارمشون، این دو بیت رو که خوندم چقدر دلمو سوزوند، حتما دلم خیلی برات تنگ شده بوده و خیلی هم از نبودنت ناراحت بودم که اینو نوشتم
شام دیشب گذر و صحبت بیدار که بود
مست پیمانه عشقت، دلت آوار که بود؟!
ما در اینجا به تمنای نگاهت به صفیم
تو نگاهت به پریشانی دلدار که بود؟!
- ۹۷/۰۵/۲۳