چند روزه درگیر موضوعات کاری هستم و دنبال رفع و رجوع اتهامات وارده
تا بوده همین بوده، هر کی خوب کار کنه درست کار کنه و علمشم داشته باشه همیشه در سیبل سوء ظن قرار داره
مدتیه مشاور معاون معاون رییس جمهور به شدت پیگیره کار معاونت و دنبال بهبود عملکرد اونه و بلاخره کشف کرده که در اینجا خانمی در سالهای گذشته بوده که حسابی جون میکنده و نتیجش این شده که شرایط جسمی و روحی و خانوادگیش با اونهمه فشار کار و کارشناسان زیرآبزن جور در نیامده و پیچیده تو یه دفتر تخصصی و یه گوشه ای دنج داره کار کارشناسیشو انجام میده که از قضا در آنجا هم معاون دفتر و رییس گروه مربوطه به جونش افتادن که بایکوتش کنن و در آخر تصمیم شگفت انگیزه آقای مشاور که خواسته اون خانم که بنده باشم برگردم سر جای قبلیم و به شدت پیگیر موضوعه و اما از چند طرف این خانم که بازم بنده باشم داره از هزار طرف ترکش میخوره
خدا بخیر کنه بتونم از دست جناب مشاور در برم و گر نه به جایی داره منتقلم میکنه و به کاری می گماردم که بسیار پر تنش و آسیب زاست و مدام محل مناقشه با واحدهای صنعتی گردن کلفت است
من که زورم به هیچکدومشون نمیرسه سپردم خودمو به خدا
از ناحیه زانوی راست هم حواسم پی این دریوریهایی که پشتم میگن بود از پله ها بدجور سر خوردم بسیار جدی آسیب دیدم
امروزم به نشانه اعتراض بعد از جلسه صبح به اداره برنگشتم برم خدمت مشاور آقای دکتر، خلاصه اینکه فردا چه جنگی شود
صبح زودم آقا پسر بردم آزمایشهای خونشو انجام بده و خودم از اونطرف رفتم جلسه، الانم باید ببرمش طب سوزنی کمرش، شام هم هیچی نزاشتم
میدونی سختترین کار دنیا هندل کردن کار بیرون با کار منزل و مادر بودن است
امیدوارم بتونم همیشه برای پسرم مادر خوبی باشم همون اندازه که در محل کارم سعی کردم کارشناس خبره ای باشم
چند روز بود ازت بی خبر بودم حضور دوبارت کلی حس خوب بودن حس خوب زندگی بهم بخشید
نمیدونم تو برای من چه حکمی داری که اینطور زندگی به کام هست با بودنت
آیا این همان اکسیر عشق است یا تو چیز دیگری 😁💕
- ۹۷/۰۸/۲۰