شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

فقط تو باشی

دلم برات داره پر میکشه
دلتنگتم و دارم با خودم میگم کاش میشد برای همیشه مال من بشی

تو بغلم بگیریو من چشمامو هم بزارم

تو لای موهای فرفریم پیچ و تاب بدی انگشتاتو و من بگم؛

هی حواسم هست داری لای موهام رقص قر دار میریا و دوتایی بزنیم زیر خنده من برای تمام این لحظه ها حاضرم جونمو بدم فقط تو باشی

همین

 

خیلی خیلی دوستت دارم مرد مهربون رویاهام 💋

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

عجیب دلم برات تنگ میشه
بزار بیهوده گویی کنم بزار نگرانت باشم تو هر جور میخوای نفسیرش کن اما فقط باش
همین

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق، مرا خوب ترینم! کافیست
[گل]

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

خوشحالم که خوبی

اما من خوب نیستم

نبودنت برام پر از درد و غصه بود

اشک ریختن و غصه خوردنام آخر سر منجر به کمردرد شدید شد و قلبم که دیگه نگم نمیخواست بزنه

خوشحالم که حالت خوبه و کم کم حال منم خوب میشه ایشالا

فردا میرم سرکار 😍

امتحان کردم دیدم میتونم راه برم و بشینمو پا بشم

بودنت برام یعنی زندگی

دوستت دارم

خیلی

😘

مراقب خودت باش لطفا

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

وقتی دکترت بهت میگه گریه برای تو سم هستش

بعد میری وبلاگش با چشمهایی اشکبار کامنت مینویسی میری تلگرامش التماسش میکنی که همینقدر ازش برات مونده ازت نگیره 

خوب میشه همین که ضربان قلبت دوباره میریزه به هم، خوب میشه همین که نفس تنگیت دوباره تشدید میشه

مریضی، وقتی میدونی سودی نداره بازم سعی میکنی بهش ثابت کنی از صمیم قلب دوستش داری

وقتی برای عشقت ارزش قائل نیست چی رو میخوای ثابت کنی

اما واقعا قلب من اینحرفا سرش میشه، نه نمیشه

وقتی نیست دنیا برام میره روی شمارش معکوس

قلبم فشرده میشه روزهام به بغض و اشک میگذره

نمیتونم تحمل کنم ازش بی خبر باشم

زمانش طولانی میشه

توانمو از دست میدم

بی تاب میشم

دست خودم نیست

  • شکوفه
  • ۰
  • ۱

خیلی دیره

معصومیت از دست رفته

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

مثل همیشه

تا من یادت نکنم یادم نمیکنی
چیزی در تو عوض نشده هنوز هم نسبت به منو احساسم بی توجهی
بهت پیام تبریک دادم و جواب دادی، همین

میخواهم یک چیزی بگویم که مدتهاست درونم بغض شده، اگر من الان هر چه هستم و شاید تو بعدها بفهمی همه اش مقصرش تو هستی، تویی که در برابر احساسم به خودت، خودتو مسوول ندونستی و رهام کردی، آنهم به بهانه شرع و مقدسات، به بهانه حکم خدا مرا رها کردی تا بشوم آنچه خارج از حکم خداست
به نظرت راهت صواب بود کارت درست بود
فکر کردی دیگر تمام شد صورت مسئله پاک شد
نه عزیز من، دنیا درست است که محل گذر است اما حساب و کتاب هم دارد و من دارم حساب احساس نابجایم به تو را پس میدهم تو ببین کجا و کی حسابتو تسویه میکنن
امیدوارم فقط با خودت تسویه اش کنند نه آنچه با من کردی سر همسرت خراب شود
عیدت مبارک 
با آرزوی بهترینها برایت
مسخره است نه
درگیر تضادی عجیبم که برایت تمام خوبیها را بخواهم یا اینکه حساب و کتابت را...
دنیای غریبیست
دوست میداری
عشق میورزی
اما نمیدانند
نمیفهمند
نمیخواهند که بفهمند
این احساس مقدس است میتواند مقدس باشد مانند کورها و کرها طرف مقابلتان را در همهمه ی آدمهای اطراف رها نکنید
قدر بدانید
دنیا مگر چقدر ‌تاب تحمل دارد
مگر چقدر می شود ایستاد و نامردمی کرد و نامردمی دید
دل زمین و آسمان هم روزی می ترکد از بس در حق هم جفا میکنیم
برو پی زندگی ات
فقط درددلی بود که باید می نوشتم تا بغضش در میان نامردمان باز نشود
فقط همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

نمیدانی...

تو چه دانی که چه حالیست در این جان و تنم 

جز تو نخواهم که تو هستی همه ی خواستنم

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

قدر بدونیم

هیچی مثل قدرناشناسی منو آزار نمیده

اینروزها عجیب محبت میکنم و عجیب نامردمی میبینم

از خودی و بیخودی

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

از تو...

از تو که می نویسم، تر می شود نگاه

تو بگو، نکند با دریا نسبتی داری

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

صبح که...

صبح که از خواب بلند شدم داشتم اینو زمزمه میکردم، یادم نیست شاید خوابت را دیده باشم

باورت کردم نکردی باورم

من به سودای تو عشقم، آمدم

رفتی و رنجیده خاطر مانده ام

در میان سیل غم وامانده ام

  • شکوفه