شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

گفتی بخوان خواندم وگر چه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوست
من قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهم
گر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست


دیشب خوابتو دیدم

خدا پشت و پناهت

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

روزهای سخت

روزهای سخت تمومی ندارن، آدم وقتی به آرامش میرسه که افقی شده باشه

دارم سعی میکنم با مشکلات بجنگم

با بیماریهام کنار بیام، مدتیه وضع چشمهایم وخیم شده به شدت دیدم کم شده و تورمو عفونت آزارم میده آنتی بیوتیک‌ها دیگه جواب نمیده، برای یه مرخصی که دکتر برم کلی باید توضیح بدم


الحق که راحت گذشتی

از تو نمی‌گذرم همواره در وجودم جریان داری امیدم برای بودن و جنگیدنی و زندگی را بخاطر روزهای خوب بودنت میگذرانم

مراقب خودت باش

همین


  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

شده اوضاع ما

هی ذوق کردم که بیماریهام و مشکلات جسمیم کنترل شده یکهو همه چیز به هم ریخت، روحیه که داغونه وقتی تو نیستی، به شدت هم کمردرد گرفتم سیاتیک کمرم داره اشکمو درمیاره مثل آدم آهنی خمو راست میشم، تازگیا هم تمام پوست صورتم میسوزه و خشک و پوسته شده و گاهی خارش داره، سفیدی چشمم زرد شده زیر چشمام کبود شده، آزمایش خون دادم باغش اباده، دکتر میگه دچار مشکل کبدی شدم، میگما چند وقته دل درد دارم خلاصه نبودیم دیگه عزت زیاد، باشی در پناه حق، والا، این اقای خدا هم با این نوناش، همیشه باید یه طرفم لنگ بزنه

شت به این زندگی

گویا بود عزیزم

ایا

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دیروز همینطور که مشغول کار بودم و سرم تو سیستم بود یکهو یه آقایی در چارچوب در آشکار شد و گفت سلام خانم....، نگاهش کردم گفتم سلام بفرمایید، ناگهان در پس آن خطوط چهره که از گذر زمان به پهنای صورتش نشسته بود جیغ کوتاهی کشیدمو گفتم آقای .... شمایین؟! و او با چشمانی برق زده نگاهم کرد و گفت بله من هستم خوبین

نمیدانستم با یک همکلاسی که بیست سال قبل با هم پشت صندلی‌های دانشگاه در دوره فوق دیپلم مینشستیم چطور باید احوالپرسی کنم آنهم همکلاسی که آنقدر زمانی دوستم داشته است، یک لحظه دلم میخواست به او دست بدهم بپرم بغلش کنم بگویم زندگی چطور میگذرد همسر داری چندتا بچه داری اینجا چکار می‌کنی

اما تمام آنها فقط در شوق عمق چشمانم خلاصه شد و هی نگاهش کردمو از قدیمو خانواده هایمان گفتیم

دیدن قدیمی‌ها دیدن افرادیکه در گذشته با شما خاطره دارند چقدر شیرین است نمیدانم اگر روزی تو را اینچنین در چارچوب در ببینم چه میکنم

این روزها نیستی جایت گوشه زندگی ام خالیست اما در قلبم در روحم همواره جریان داری سرت سلامت

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

گر جان به جان من کنی، جان و جهان من تویی

سیر نمیشوم ز تو، تاب و توان من تویی

نظری به حال ما کن، تا روم به سمت کویت

دیوانه تر از دلم نیست، تا شود اسیر رویت


پروفایلت را تغییر دادی، باز هم ادرس تلگرامت عوض شد اینبار اول اسم همسرت و اول فامیلی خودت را گذاشتی با اعدادی که نمیدانم چه مفهومی خواهند داشت، ان موقع که من کنارت بودم ماه و سال می گذشت تغیری در تو حاصل نمیشد ای نگار من، چقدر عشق به پایت ریختم ماه من، کاش ان روزها کمی برایت ارزشمند بودم، کمی هم با دل دردمندم همساز بودی، کاش از تو کلامی داشتم که مرهم دلم باشد نه مدام زخم زبانهایی که فراری ام دهد از خود خویشتن، که چنین فقط من باشمو عشق تو و طنازیهای روزگار، سرت سلامت سهم من از زندگی همین بوده است تو به دل نگیر نازنینم، جان و جهان من

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز غروب با باباجون رفتیم بنگاه و براش یه مغازه اجاره کردم که کار تاسیسات انجام بده و داداش امین بهش کمک کنه، تو اجاره نامه نوشته بود این مغازه جهت کار تاسیسات به سرکار خانم ... اجاره داده می شود، کلی خندم گرفته بود اولین باره مغازه اجاره میکنم اونم برای کار فنی، به بابا گفتم دست تنها موندی بگو بعد اداره خودم میام کمکت میکنم شاگردت میشم، یاد قدیما افتادیم که با هم لوله کشی آب و سیم کشی برق میکردیم من لوله حدیده میکردم بابا بست میزد و با هم دو سر لوله خرطومیها وایمیستادیم سیم کشی برق میکردیم یادش خیلی خیلی بخیر، چقدر زمان زود میگذرد چقدر زود پیر شدیم ، ایشالا خدا برکت بده بهت بابای خوبم

امروز روز خوبی بود خوشحالم تونستم به پدرم کمک کنم، اولا که وظیفه اولادیمو به جا آوردم و دوماد اگر خیری قراره از اینکار برای من باشه، ایشالا برای پسرم باشه که عاقبت بخیر بشه انشالله و فرزند صالحی برام باشه


راستی خوشحال شدم لحظه امضای قرارداد دیدم انلاینی، اصلا احساس تنهایی و ترس نداشتم خیلی با اقتدار و اعتماد به نفس با موجر قرار مدار گذاشتم، ممنونم بخاطر بودنت مرد مهربانم😊🌹💕

خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی دوستت دارم، میدونستی😀

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

الهی شکر

مدتیه حالم خوبه، فشار خونمو دیابت و کلیه دردم کمتر و کنترل شده چند وقته ناهار نمیخورم و فقط صبحانه و عصرانه میخورم، آقا پسر هم باهام همراهی می‌کنه 😊💕 

خداروشکر که بلاخره تونستم یه ذره احساس خوب سلامتی رو داشته باشم و میدونم یه دستهایی هم برام رو به آسمان بوده و دعای خیرشون همراهم شده که اینروزهام به سلامتی داره میگذره

امروز از صبح ازت خبر ندارم امیدوارم حالت خوب بوده باشه برات صلوات فرستادم برای سلامتی و عاقبت بخیری خودتو همسرتو گل پسرت😊💕🌹

به امید روزیکه باهام حرف بزنی، روزیکه یادم کنی و حالی ازم بپرسی، به امید روزهای بهتر، به خدا می‌سپارمت گل نازم 😍🌹

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

چرا باید یکی رو اینقدر بخوای و اینقدر دست نیافتنی باشه، چرا باید اینقدر دوست بداری که اینقدر غصه نبودنش را بخوری، خیلی نامردیه خیلی بی انصافیه، پس سهم من از زندگی چیه

نمیدانم بخاطر من است که وقت میگذاری و محبتهایت را به نظاره مینشینم و آرام دل بیقرارم میشوی یا اینکه دلیل بودنهایت من نیستم، به هر حالت میدانم آنقدر دوستت دارم که با دیدنت غرق در آرامش و لبخند میشوم، میخواستم بگویم از تو ممنونم، همین

  • شکوفه