شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۱
  • ۰

چقدر آقا شده گل پسرش

الان باید سه سالش شده باشه

چقدر هم شبیه خودشه😊💕

هزارماشالا

خدانگهدارش ایشالا


از ذوقم نتونستم هیچی نگم بهش تو تلگرام پیام دادم 

همچین دیوونه ی ذوق زده ای هستم من😀👌


  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

چه برفی

چه هوایی چه برفی، دیدن یه برف درستو حسابی برای من یکی که عقده شده بود😀👌 

از صبح هی دارم بال بال میزنم ببینم آنلاین میشی، که دیگه الان بودی خیالم راحت شد که همین دوروبرا تو همین شهری و در جاده زنجان نمانده ای

خداروشکر عزیزم😍💕 

من که سنگرو حفظ کردم موندم منزل، اداره تعطیل😁 

منتها منزل هم تعطیله، نه آب داریم و نه برق، مچکریم از این ارگانها با اینهمه جلسات ستاد مدیریت بحران 😀👌

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

ای دورت بگردم

همیشه دوستت داشته و خواهم داشت

از دیشب که مدام خوابتو دیدم از صبحم همینطور انگار نشستی توی قلبم با هر تپش قلبم حس میکنم به یادمی

مهربونم مراقب خودت باش دلم برات یه ذره شده

رفتم وبلاگت بازم نوشته های اخیرتو خوندم و باز هم با هر سطر دلنوشته ات اشک در چشمانم جمع شد و گفتم من هم عاشقتم من هم همیشه دوستت دارم من هم آنقدر مغرورم که فقط تو را برای خودم میخواهم من هم تورا به خدا می‌سپارمت

هعی روزگار...

چقدر بد تا کردی با من دنیا

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

این روزها دلتنگم، اینروزها حال دلم خوب نیست حتی حال جسمم هم خوب نیست، اینزوزها زندگی را به زور زندگی میکنم


امروز خودم را تا مدرسه آقا پسر کشاندم و کارنامه اش را گرفتم، مثل همیشه باعث سربلندی ام بود چقدر به خودم بالیدم که این پسر من است همینی که عکسش را بهمراه معدلش بعنوان شاگرد اول پایه بر روی تابلوی مدرسه زده اند و چقدر خدا را شکر کردم که زحماتم به ثمر نشسته است، اگر من هیچ نداشته ام اگر حامی ندارم اگر کسی نیست یک خط محبت بر لوح دلم بنویسد و پشتیبان روح خسته ام باشد لاقل تو و موفقیتهایت به من می گویند مسیر را درست آمده ام و بخاطرت می بایست هنوز هم باشم، ممنونم پسرم 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

تماشای تو می کردم و غافل بودم 

کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

 گفته بودی که چرا محو تماشای منی 

و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی

 مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

 ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی


چشمهایم هنوز خوب نشده، نمیدونم میتونم مثل گذشته دیدم کامل بشه،

ممنونم که هستی

با بودنت روحیه خوبی دارم

همیشه دوستت دارم مهربانم

مراقب خودت باش 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

کلی انتی بیوتیک دریافت کردم احساس میکنم تمام جانم خشک شده مدام فقط دلم میخواهد آب بخورم دور لبهایم و بینی مدام میسوزه و ترک خورده است پلکهایم به شدت ورم کرده و هر بار که میبینم نیستی چند قطره اشک بی اختیار آن را تر میکند روی پلکهایم ترکهای ریزی خورده بین ابروهایم هم همینطور و مدام خارش و سوزش دارد ناحیه ای از شکمم هر چه میخورم میسوزد انگار فلفل پاشیده باشندش، نمیدانم دقیقا چه بلایی دارد به سرم می اید، هر جور آزمایشی که لازم بود انجام داده اند و همه جور حرفی شنیدم سابقه ایدز داری، سابقه دیابت داری، سابقه سرطان داری، سابقه چربی خون داری، سابقه جراحی داری و خیلی سابقه های دیگر، که از بین آنها فقط سابقه ایدز و چربی خون را نداشتم و این خودش خیلی خوب است دیگر، با تمام این صحبت‌ها اما هنوز جز یک عامل برای بیماری ام پیدا نکرده اند جز همان عفونت بیمارستانی سال های گذشته، فکر کنم سال ۱۳۹۳ بود یا قبلتر آخرین جراحی ام بود درست یادم نیست، یک دوره آنتی بیوتیک‌های بسیار قوی در همان دوره تحریم از کره برایم آوردند خوب شدم حتی داشتم بینایی و شنوایی ام را از دست میدادم دوباره میشود مگر همان باشد؟!، یعنی کامل خوب نشده، دکتر می گوید امکانش کم است آن باشد احتمالا دوباره به آن مبتلا شده ای، خلاصه این متن را با هزار بار پاک کردن چشمهایم نوشته ام تا اگر خوب شدم یادم بماند بیشتر از آنچه فکر میکردم پوست کلفتم

داروهایی که می بایست در منزل مصرف کنم نفازولین و ناتامایسین برای چشمهایم و قرص پانصد میلی گرمی فلوکونازول هر یک روز درمیان برای عفونت قارچی اعضای داخلی ام است تابحال نشنیده بودم که مثلا یکی بگوید کبدم قارچ زده یا بگوید مخاط بینی  و چشمایم قارچی شده، در مورد عفونت زنان شنیده بودم و بارها به آن مبتلا شده ام اما اینها را دیگر نه، قرص هیدروکسی زین، آمپولهای دگزامتازون و کلی داکسی سایکلین و چندتا ویتامین

خلاصه اینکه اوضاع وخیم است اما بنده خیال مردن ندارم آقا پسر هنوز دبیرستانش تمام نشده هنوز یکسال مانده و هنوز دانشگاه شرکت نکرده و هنوز نمی‌تواند به تنهایی برای آینده اش تصمیم بگیرد و من باید مقاوم باشم و در کنارش بمانم 


بد موقعی را برای آزارم انتخاب کردی، بد موقعی را برای رفتن گزیده ای

سرت سلامت 

مراقب خودت باش

همین

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

سکوتش با دلم چنین نامهربانی‌ها کرده است چاره

و الا حضرت عشق کجا و نامهربانی های بیراه


افسوس حس نوشتن و شاعرانه هایم از چرخش روزگار دیرزمانیست به گرد عشق بی سرانجامی که قرار بود فقط امید لحظه هایم باشد مکدر شده است و الا عشق وجود مطلق خویش را دارد که می توان از ان سالیانی نوشت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

یادمه قبلنا که حالم بد میشد یا بیمارستان بستری بودم تا خود صبح حضورتو کنارم درک میکردم و گاهی حتی میدیدم و نظاره گر بی تابی هایت بودم اما حالا چه شده که اصلا از حال هم خبر نداریم، کی اجازه دادی اینطور بینمون فاصله بیفته، آیا خودت خواستی یا خودش پیش اومد یا پیش اوردمش، نمیدانم، اما قطعا اتفاق دردناکی بوده است، شاید برای تو نه، اما برای من که همه ی دنیایم بوده ای سخت بوده است و سخت هست...

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

بستری میشم برای درمان کبد و چشمهام، من گر چه بدون تو غصه میخورم اما از تو یاد گرفتم مشکلاتمو بزرگ نکنم و مردونه پاش وایسم و بلاخره با آرامش و در گذر زمان پیروز بشم، همسفر من   ((:

  • شکوفه