امید

سلام پسرم صبحت بخیر توپولو
:)))
خیلی دوستت دارم امید جان
میبوسمت عزیزم
:))
قوربون اون چشمای خوشگلت اقای سفید برفی
:))
خدانگهدارت باشه پسرم

امروز من

میدونی بی خبری ازت خیلی سخته

امروز من

فردارو مرخصی گرفتم اقا پسر فردا میره مسافرت دانش اموزی به استان یزد
)):
هنوز نرفته من غصه ام گرفته و اشکام سرازیرن از همین حالا احساس تنهایی میکنم
قلبم همینطور تیر میکشه
چقدر دلتنگم
)):
الان از سلمونی برگشته ماچم میکنه میگه تو هم ماچم کن غصه نخور مامان گلم
اما مگه میشه محکم بغلش کردم میگم مراقب خودت باش زود برگرد سلامت برگرد همه ی دارو ندارم

امروز من

تورو از خودم راندم همه ی هستی من
دیگه برات باید چیکار میکردم
برو سر خونه زندگیت مرد همسر پدر
برای همیشه برو
الهی تو لاقل همیشه خوشبخت باشی
همیشه

امروز من

امسالم گذشت
الان من پشت میزم نشستم و دارم به این فکر میکنم که چقدر سال سختی بود باز هم روزهای پر دردش برای من بیشتر بود
راستی چقدر امسال ازم دورتر شدی

امروز من

دیگه وقتش بود از زندگیت برم بیرون, برات خوشحالم و ارزوی خوشبختی برات دارم این مدت خیلی تلاش کردم بتونم هر بدوبیراهی که به ذهنم میرسه بهت بگم و بلاخره تونستم و جالب بود که تونست اثر مخربشو بزاره و کمکم کرد فاصله بگیرم ازت, این فاصله قطعا به نفع تو هستش اما برای من نه, قطعا نه
به هر حال زندگی باید بگذرد من هم میگذرانم با تمام خاطراتت میگذرد

امروز من

حتما تا حالا فراموشم کردی
ایشالا چراغ کلبه زندگیت همیشه روشن باشه
یه خانواده سه نفره خوشبخت


خدانگهدارت

امید

امید جان عزیزم دیدن چهره معصومت حالمو بهتر میکنه
ازت ممنونم پسر گلم
میبوسم روی ماهتو
:))
خدانگهدارت

امروز من

حالم خوب نیست حتی عسل اردبیل هم تاثیری نداشت
از دیروز تاحالا هم کتف چپم دردش امانمو بریده پیشینه عصبی داره از بس دیروز از دست بابا و مامانم حرص خوردم چی بگم والا بیخیال

امید

سلام مرد کوچولو صبحت بخیر عزیزم
:))
دیشب منو داداش نوید رفته بودیم براش لباس بخریم دوروبرای خونه شما بودیم طرفای ولیعصر برای اولینبار براش کت خریدم خیلی بهش میاد یه تیپ اسپرت مشتی براش زدم پسرم ماشالا مرد شده فرصت بشه عکسشو میزارم تلگرام
:))
تو هم بزرگ میشی مرد کوچولو اونوقت باباجونو مامانیت برات تیپای خوشگل میزنن قوربونت میرن باباتم عکساتو برام بزاره منم فدات میشم میبوسمتو برای سلامتیت صلوات میفرستم عشقم
:))
توپول موپولو میدونی خیلی وقته از بابات خبری ندارم دلم داره منفجر میشه اونقدر غصه خوردم هم دلم براش تنگ شده و هم ازش ناراحتم نمیدونم دیگه چه کار کنم دلم میخواد ازش خبری داشته باشم حضورشو ببینم اونکه با من حرف نمیزنه اما ازش ناراحتم نمیدونم چکار کنم