شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

چند روز بود حس میکردم احوال جسمیم رو به وخامت هستش و اون روزای سخت مقابله با اون بیماری برام تداعی میشد اما بهش توجه نمیکردم تا امروز که واقعا مطمین شدم اوضاع جسمیم واقعا خوب نیست دارم خودمو میزنم به اون راه
اونقدر حالم بده نمیتونم بشینم اونقدر بدم که شاید این اخرین نوشته من باشه حتی
تا این اندازه
فشارم از شدت پایین اومدن حجم خون افتاده دستو پاهام بدنم سرد شده و دارم تو اینحال به خودم میخندم که بازم انگشتام میلرزنو دست از نوشتن برنمیدارم
فقط اینش خوبه که تو اینجا نیستی هر دری وری بنویسم نگران احوالتو نگرانت نمیشم
میشه به من گفت یه دیوونه که میتونست شاعر بزرگ و نویسنده قهاری بشه اما بخاطر عشقش از نوشتن دست کشید و شد راوی خاطرات مضحک زندگیش
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میدونی ادم بعضی وقتا یاد یکی که براش خیلی عزیزه میفته و یادش میفته اون یه گوشه ای از این دنیا با یکی غیر تو خوشه اونقدر که یادش بره تو هم یه گوشه ای از دنیا دلت هوای اونو میکنه قلبت درد میگیره وقتی یادت میفته چطور سکوت کرد وقتی یادت میفته چقدر داشتیش وقتی گذشته ها ثانیه به ثانیه ناخوداگاه با یک حس نوستالژیک با یه بوی عطر با یه حرف قشنگ که از یکی دیگه میشنوی با دیدن مهربونیهای بقیه به هم و با خیلی چیزای دیگه فکر کنم حق بدی به خودت که اونقدر دلتنگ بشی که بشینی این حرفای دلتو کلمه به کلمه خط به خط بنویسیو گلوپ گلوپ اشک بریزیو زیر لب بگی الهی که خوشبخت باشین الهی که همیشه لباتون بخنده الهی اگه یه ذره مال من بودی همه وجودت شیش دانگ فقط مال عشقت باشه
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خیلی وقت بود خودمو تنبیه نکرده بودم
ادم اگه ادم خوبی نباشه لیاقت نعمتهای خدای رحمانو نداره اب غذا اسایش اینا نعمتهای حیاتی و بزرگ خدای متعال هستش چقدر اونموقع حس میکنی ضعیفی و این خداست که قادر مطلق هستش
روزه گرفتن تو وقتایی که از خودت بدت میاد بهت کمک میکنه با خودت اشتی کنی چون خدا که همیشه عاشق بنده هاشه مگه اینکه خودت نخوای دوستت داشته باشه تازه بازم اونموقع هم حواسش بهت هست مثل یه مامان که مراقب بچه تخس خودش هست تا بلاخره رام کندش
الان من دارم کم کم با خودم اشتی میکنم
: )))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خدا هیچ خونه ای رو بدون مرد نکنه
الهی امین

خیلی مسوولیت کل زندگی برای یک زن سخته مدیریت منزل کار بیرون تربیت فرزند وای از همه بدتر خرید خونه اوردن خریدا به طبقه چهارم
خلاصه اینکه خیلی سخته
خدا صبر و توان بده انشااله
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حس خوبی ندارم از خودم عصبانی ام
من دروغ گفتم و بیشتر این ناراحتم میکنه که از روی ترس دروغ گفتم این خجالت اوره ناجی حق داره هر چی بگه
دو روزه فکر میکنم خدا اصلا منو دوست نداره دیگه باهاش حرف میزنم نماز میخونم گوش نمیکنه حتی انگار میگه دیگه با من حرف نزن دیگه نماز نخون
میدونی چیه به این که برای خدا شریکی قایل نشی و جز او از هیچکی نترسی باید حتما برسی تا بتونی از خودت راضی باشی من بهش رسیده بودم ولی بخاطر ترس از مدیرم و منافع کاری دیروز دو تا دروغ گفتم اولی رو که گفتم مجبور شدم دومی رو هم بگم درست در همون لحظات تمام تنم داغ شده بود کف پام انگار رو اتیش بود صورتم سرخ شده بود من با تمام وجود خدارو حس کردم که با تاسف داره منو نگاه میکنه
)):
ادم بدی هستم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

امشب بخاطر شاگرد ممتازی اقا پسر دعوت شدیم به مراسمی که بمناسبت عید غدیر هم جشن کوچکی بر پا بود
خیلی بهش خوش گذشت مدام دست زد و خنده روی لبهاش بود و من مدام قوربونه قد و بالاش رفتمو خداروشکر کردم بخاطر وجودش تو زندگیم بخاطر شادیهای لحظه به لحظه اش

پسر گلم مامان به تو افتخار میکنه که اونقدر مسوولیت پذیر بودی که وظیفتو بخوبی انجام دادی و از اول ابتدایی تا سال هشتم همیشه با کارنامه های کاملا تکراریت روبرو بودم : )))))
از اول تا اخرش فقط بیست بیست و بیست
: ))))
داداش کوچیکم مدلم بهش میگفت فکر نکن هنره کارنامه تکراری همش بیست داشته باشی تو وقتی هنر کردی که بتونی فقط بیستو پنج صدم بشی اخه همچین افتخاری تو کارنامش داره یه سال از ریاضی شد بیستو پنج صدم
: ))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دریاییو تعریفتو از ماهیها خیلی شنیدم
دریاییو من بینهایت در تو مروارید دیدم

عیدت مبارک عزیزم

خیلی وقته هیچ عیدی دیگه برای من عید نیست
عید وقتی میاد که تو بهم تبریکش گفته باشی
عید وقتی میاد که تو در کنارم بوده باشی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حضرت قاسم در حصار دشمن در میان بهبوهه جنگ در تشنگی و تگنا بر سیره حضرت رسول ص عمل کردند و ازدواج کردن چطور از ما انتظار دارین مسلمان باشیمو بر راه رسولمان نباشیم ما مراعات دل هموطنان خودمونو کردیم حتی دل خودم پر از درد بود که همکارای تحصیلکرده جوان باهوش و کارامد کشورمونو از دست دادیم
دوست من هر چی اینجا میخونی واقعیه واقعی هستش اینا جز اعتقادات منه که سعی میکنم تو زندگیم اجراش کنم و در زندگی دیگران تا میتونم بطور مثبت اثرگذار باشم شما چه خبر دارین از دل خون من که حتی عشقمو به حجله دامادی فرستادم

میبینی بعضی حرفارو نمیشه جواب نداد نمیشه اشک نریختو جواب داد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

به سلامتی گذشتو تموم شد اما حالم دوگانه بود یه چشمم میخندید و چشم دیگم برای همکارام اه و اشک بود
بلاخره جز کشته شدگان معرفی کردنشون و حالم بسیار دگرگون بود به احترام جان باختگان حادثه منا و با موافقت خانواده هامون شادیمونو در سکوت برگزار کردیم تا خشنودی و لبخند خدارو بدرقه راه این دو جوان عزیزمون کرده باشیم
چقدر او مرا یاد تو انداخت حتی وقتی از خدمتش گفت اینکه کجا رفته خدمت,
خیلی رفتارها و اخلاقش, متانتش حرفهایش و نگاهش به زندگی
خیلی شبیه توست
دلم برایت تنگ شده
خیلی
مراقب خودت باش نازنینم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

ببین چقد بچه با معرفتیه زنگ زده میگه ما همه دنبال قر و فرمون رفتیمو بابا بنده خدا هم شدن اژانس ما, شرمنده ام شما در حقمون مادری کردین
همچین داماد فهمیده ایی داریم ما
:))
حالا نمیدونه از جون دارم براشون مایه میزارم برا خاطر اینه که خیلی شبیه تو هستش
همچین نیومده دل منو برده دوسش دارم بعض شما نباشه پسر گلیه
خیلی خیلی,
درست مثل خودته
پا میشه میشینه میگه یا الله, یا فاطمه زهرا
همچین دوسش دارم که نگو
ایشالا خوشبخت بشن همه جوونا خوشبخت بشن
:))
خوب برم برای امشب هزارتا کار دارم رفتم خرید کردم با هزار جون کندن چهار طبقه اوردمش بالا نشستم خستگی در کنم و به تو عزیزم سری بزنمو چهار کلمه با هم اختلاط کنیم داداش
:)))
خوب فعلا
:))
خیلی دارمتا
دوستو میگم
دوست دارمت
  • شکوفه