شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

انگار شبو نخوابیدم بسیار خسته ام جسمم روحم داغونه
چشمام پف کرده کلی دیدنی شدم دستو دلم به کار نمیره ولی مجبورم کارای مراسم ازدواج خواهر کوچیکه رو انجام بدم
واقعا چطور میتونم شاد باشم یا لاقل به روی مهمونام لبخند بزنم سختمه دلم میخواد تنها باشم و فقط خودم باشمو خدای خودمو این روح سرگردان که مدام میخواد یه چیزی رو بهم بفهمونه
شاید در این خلوت سه گانمون تونستیم به نتیجه برسیم
منتها امشب شب مهمیه باید به مهمونام فکر کنم اینکه چطور مراسم برگزار بشه که ابرومندانه باشه چطور پذیرایی کنم از همه سختتر بخش خرید کردنه هزینش به کنار اینکه چی بخرم بهتره سختتره
ایشالا که خوب پیش بره و همه جوونا خوشبخت بشن
اقای داماد بدجور منو یاد تو میندازه یاد ایمانت یاد خوبیهات
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

احساس خفقان و خستگی داشتم از شدت اشک و دعا به درگاه الهی حال غریبی داشتم بلاخره خوابم برد و باز هم همون حس غریب
داره صدام میکنه میبینمش حس میکنمش منتها نمیفهمم چه خواسته ای ازم داره از خواب پریدم غرق در اشک خودم بودم به شدت قلبم تیر میکشه فکر میکنم ایا این شب سنگین به صبح میرسه ایا این روح سرگردان به زودی به ارامش خواهد رسید کاش لاقل مفقودین این واقعه پیدا بشن یا لاقل خبری از اجسادشون بشه زودتر دفن بشن اینطور در بلاتکلیفی و عذاب نباشن خانواده و دوستانشونم از این حال و هوا دربیان نمیدونم براشون ایت الکرسی بخونم یا فاتحه
خدا خودش به هممون صبر بده
در برابر درگذشت هیچ فردی اینطور حال و هوایی نداشته ام او مدام میخواهد چیزی را به من بگوید ولی نمیدانم چیست
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خداروشکر
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

از دیشب تا حالا همراه من بوده بوضوح احساسش میکنم و درونم پر از غم و غصه هستش
خیلی وقته دیگه با هم همکار نبودیم اما دوره ارشد همکلاس بودیم خیلی جاها هوامو داشت مریض بودم برام جزوشو اسکن میکرد میفرستاد
نمیدونستم ایشونم جز مفقودین منا هستن
تا حالا یه طورایی با دو تن از مفقودین این فاجعه انسانی مربوط میشم

امیدوارم فقط امیدوارم هیچکی از خانواده تو جز اسیب دیده ها نباشه مشابه فامیلیت چندتا بود برات نگرانم امیدوارم نسبتی باهات نداشته باشن
اونقدر دلم گرفته بود که نشستم برای این اقای همکارم که همکلاسم هم بودش یه دل سیر گریه کردم میگن کادوهاشو که برای بچه هاش خریده دوستش داره میاره خیلی غم انگیزه خدا به خانوادش صبر بده یه طورایی هممون امیدمونو از دست دادیم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

الان دیگه به ارزوم رسیدم
باور نمیکنی خدارو دیدم

یاد شهدای دفاع مقدس میهنمون بخیر
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

به نیت حضرت زهرا س برای امام زمان عج صدقه بدهید

ناجی حرفت خیلی به دلم نشستو ارومم کرد مرسی


بازم کاسه کوزه رو سر من شکستی؟!! اره؟!!!

ببخش عشقم میبینی که حال و روزمو ببخشم که وسط مشکلاتم یکهو به تو گیر میدم اخه من که بغیر تو کسی رو ندارم باهاش درد و دل کنم به تو نگم به تو گیر ندم پس به کی بگم به جون کی غر بزنم
ببخشید :))))
حالا فقط یه سوال مهم :))
الانه شما دقیقن از کجا فهمیدی من بهت گیر دادمو بازم کاسه کوزه رو سرت شکستم؟!!!
هان؟!!!
ببینم اقای مهربونم نکنه اینجا باشی :))))
البته فکر نکنم تو کجا و بلاگ کجا :))
خوابه دیگه ادم گاهی میبینه
همین :)))))
ولی دیدمت حالم بهتره مرسی اقا :))
اخ راستی سلام صبحت بخیر گل نازم
:))
مراقب خودت باش و روزت خوش
: )))
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

خیلی از دست اقا پسر ناراحتم
این جملش خیلی دلمو سوزوند
بهش گفتم چرا اینقد غر میزنی مگه اینکار چقدر وقتتو میگیره اینهمه تو گوشیت برای مردم وقت میزاری از این تکست ها تو تصاویر مینویسی یه ذره هم برای کاری که من ازت خواستم وقت بزار
میگه من برای اونا سی ثانیه وقت میزارم نه دو ساعت
گفتم ببین من مادرتم برای من دو ساعت الان وقت نداری وای به حال باقی عمرم

با اینحرفی که گفت واقعا دیگه حرفی باقی نمیمونه من اینهمه بخاطرش از همه چیزم گذشتم زندگیم وقف اون شده اینهمه براش وقت گذاشتم برای همه ی نیازهاش حالا اون برای من برای کاری که ازش خواستم وقت نداره چرا؟!
چون میخواد شبا تا ساعت ۹ شب بره بیرون من نزاشتم
تازه اونم فقط بخاطر خود احمقش که هنوز خوبو بدشو درست نمیفهمه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خیلی از دست اقا پسر ناراحتم
این جملش خیلی دلمو سوزوند
بهش گفتم چرا اینقد غر میزنی مگه اینکار چقدر وقتتو میگیره اینهمه تو گوشیت برای مردم وقت میزاری از این تکست ها تو تصاویر مینویسی یه ذره هم برای کاری که من ازت خواستم وقت بزار
میگه من برای اونا سی ثانیه وقت میزارم نه دو ساعت
گفتم ببین من مادرتم برای من دو ساعت الان وقت نداری وای به حال باقی عمرم

با اینحرفی که گفت واقعا دیگه حرفی باقی نمیمونه من اینهمه بخاطرش از همه چیزم گذشتم زندگیم وقف اون شده اینهمه براش وقت گذاشتم برای همه ی نیازهاش حالا اون برای من برای کاری که ازش خواستم وقت نداره چرا؟!
چون میخواد شبا تا ساعت ۹ شب بره بیرون من نزاشتم
تازه اونم فقط بخاطر خود احمقش که هنوز خوبو بدشو درست نمیفهمه
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

واقعا به چه امیدی بچه بزرگ میکنیم

عصا شدنش تو سرم بخوره اندازه یه عدس احترام بزاره اینقدر اوقات تلخی و غر و لوند نکنه والا که همون برای دلخوشی پدر و مادرا بسه
ما کی اینقدر سر بزرگی کردیم اونم تازه به ناحق
امشب با اقا پسر بحثم شد سر کاری که خواستم انجام بده و با کلی غرغر و منت انجام میداد بهش گفتم عزیز من اصلا نمیخوام انجام بدی ببخشید اشتباه کردم اینو از شما خواستم میشه بیش از این سوهان روحم نشی غر نزنی
سرنمازم اونقدر ازش دلم شکسته بود که مثل الان که دارم این خاطره تلخو ثبت میکنم اشکام سرازیر شدن از خدا خواستم بهش خلق نیکو بده
همین
نمیدونم من دقیقن باید تو این زندگیم به کی دلم خوش باشه به تو که رفتی سر زندگیت به اقا پسر غرغرو به کی دقیقن به کی
هی...
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

امان از دست این ال سعود
باید از دست این جماعت خیانتکار به مسلمانان به خدای رحمان پناه برد
هر چی بیشتر میگذره تعفن ال سعود بیشتر دامنگیر جهان میشود

تا یه ذره حالم میاد بهتر بشه اخبار جدید دوباره روز احوال منو به اولش برمیگردونه از شدت درد معده که ریشه کاملا عصبی داره نمیدونم دیگه چیکار کنم دست خودم نیست واقعا از شدت حرص نمیدونم چیکار کنم خدا صبر بده به هممون صبر بده تا بتونیم تصمیم درست بگیریم به تمام دولتمردان ما خدا صبر بده تا بتونن راهکاری مبتنی بر حق و انسانیت و دوراندیشی اتخاذ نمایند
متاسفانه هنوزم خبری از همکار مفقود ما نیست
خدا خودش به همه کمک کنه انشااله
  • شکوفه