میدونستی؟!!
سلام حی حتی مطلع الفجر ا
یا شفیق من لا شفیق له
چند روزه حالم خوب نیست کلیه درد امانمو بریده ولی هستم شکر دیاد پارسال کردمو رفتم به اخرخط سر زدم اون هنوزم هست و هنوزم مینویسه و من هنوزم نمیدونم چرا پارسال تو همچین شبی باهاش اشنا شدم اون تو بعضی موارد خیلی شبیه خودمه اینکه یکی رو دوست داره و اون براش سکوت کرده وقتی وبشو سرچ کردم و باز شد بی اختیار اشک تو چشمام حلقه شد بلاگفا فقط زورش به وبلاگ من رسیده بود الان دلم برای عاشقانه هام برای شعرام تنگ شده ولی وقتی مطالبشو خوندم ناخدا لبخند به لبم نشت عشقش زبون باز کرده باهاش حرف میزنه براش خوشحال شدم و دوباره اشکام سرازیر شدن برای خودم که ارزوهام با من دفن میشن برای خودم که همیشه حتی تو زیباترین دقایقی که فکر میکنم به یادمی یکی محکم گرفتت و من دیگه خیلی وقته تورو کمرنگ دارم سالها میگذره و هیچی اونطوری که من میخواستم نشده اما برای تو همونطوری شده که من میخواستم تنها نیستی خوشبختی و حتما بهترین روزهای زندگیته ایشالا که باشه امشب به یادتم کاش به یادم باشی نه اینکه توبه از عشقم کنی بزار ته ذهنت اون ته قلبت یه جای کوچیک برای من باشه همونقدر برای من بسه مراقب خودت باش
یادش بخیر پارسال اینموقع به فکرم بودی کنارم بودی کنارت بودم با هم تا صبح احیا نگهداشتیم یه عالمه دعاهای خوب خوب کردیم امسال حتی به یادم هم نیستی امسال همدمو همراهت بیشتر از من داردت شکایت نمیکنم فقط یاد روزهای گذشته کردم روزهاییکه همینطور میگذرند و تورو بیشترو بیشتر از من میگیرن طاعاتت قبول حق و التماس دعا مرد
اجازه بده بگم التماس دعا مرد مهربونم که خیلی داشتمت...
سه روزه حس خوبی ندارم سه روزه انگار از پا افتادم دستو دلم به کار نمیره من حسشو درک میکنم ادم اینهمه سال با عزیزاش زندگی کنه براشون زحمت بکشه خونه زندگیشو جمع کنه بعد همه چیزو بزاره بره خیلی ناراحتم بخاطرش گر چه خودم همچین دیدگاهی ندارم و معتقدم هر جا باشم میتونم بطور واضح کنار عزیزانم باشم چه اینور چه اونور ولی به هر حال حسشو حرفاشو کاملا درک میکنم اونقدر میفهممش که اون یه جملش قلبمو درد اورده با نگاه مهربونش تو چشمام نگاه کرد و گفت یعنی من برم دیگه صورت ماه تورو نبینم دختر تو همه چیز منی ما با هم خاطرات تلخ و شیرین زیادی داریم و من به پدرم که داشت از درد قلبش به خودش میپیچید با نهایت مهر نگاه میکردمو حرفای قشنگی بهش میگفتم و پشت اون حرفا یه بغض بزرگو مخفی میکردم و اشکامو قورت میدادم و با خودم زمزمه میکردم زندگی همینه برای من زیادی همین بوده قسمت غصه هاش سنگینتر...
عمر من نفس
میان ربنای دعایت
مرا از یاد مبر
نمیدونم چی بگم فقط اینو میدونم خوشحال شدم از بودنت اما لطفا دیگه نرو همیشه باش مقطعی بودنت ازارم میده ممنونم
چه تقدیری از این بهتر من از عشق تو میمیرم
مراقب خودت باش و همیشه باش هر وقت خواستی نباشی هم برای همیشه نباش من و تو روح ازادیم
امروزم هم روز خوبی نبود پر از کار پر از بدو بدو و پر از غصه نبودن دیگه تو
و خوبه که خودت تصمیم گرفتی بیای بهم سر بزنی بودنت برام مثل ایات الهی با ارزشه بخاطر همینم یا باید داشته باشمت یا اصلا نداشته باشمت چون کمرنگ داشتنت مثل گم کردن نشانه های خداست تو برای من برای حس رحمت الهی نسبت به خودم مثال ابی برای بیابان مانده ای در راه
روزگارت شیرین گلباران باد
نمیدونم کی تصمیم گرفتم که تنها باشم یا دنیا این تصمیمو برام گرفت نمیدونم...
امروز حوصله ندارم قلبم هم مدام تیر میکشه
اگه نخواستید بمونید اونقدر جوانمرد باشید که برای همیشه برید دنیای کوچیک طرفتونو خراب نکنید با خودتون که رودربایستی ندارید بزارید طرف تو حال خودش باشه مطمین باشین براش بهتره تا اینکه بیاین یه دالی کنینو برین سراغ عشقتونو زنو زندگیتون تا بدونه همیشه دوسش دارین تا بدونه اونقدر عاشقشین تا بدونه اونقدر مغرورین که اونو فقط برای خودتون میخواین امروز بازم تو بدهکار اشکای من شدی خوب نباش برای همیشه نباش زورت کردم مگه ولی به خودت اجازه نده با احساس من بازی کنی تو مگه نمیدونی خدایی هم هست البته که منو عشق تو با هم خوشیم و با هم گریه میکنیم با هم میخندیم و با قدم برمیداریم پس نگران نباش اگه نباشی اون همشه هست برو به زندگیت برس اما رفتی برای همیشه برو میفهمی بزار زندگیم موج نگیره بزار خوابام سر از خونه گرم به عشقتون سر درنیاره بزار راحت باشم بخاطر خدا برای همیشه برو دیدن خیلی چیزا حتی توی خوابم منو اذیت میکنه من که خوشبختیت برام یه ارزو هستش چرا با دیدن صحنه های دونفرت اینطوری قالب تهی مسکنم تو میدونی چرا؟! من امروز از خودم یه سوال داشتم ایا من انقدر تا همیشه دوستت داشته ام یا او؟! بد نیست تو هم از خودت اینو یه روزی یه وقتی دم غروب یاصبح زود بعد دیدن همچین خوابی بپرسی دلم میخواد جوابشو ازت بپرسم یا اصلا نپرسم جوابشو توی اینه چشمات ببینم و قطره های زلالی که جویبار گونه هاتو فتح میکنه بهم بگه دلت چی میگه میدونی درد بزرگ ما ادما چیه اینکه حتی با خودمونم روراست نیستیم ماها پر شدیم از یه عالمه محافظه کاری که مبادا باشم چنین شود مبادا حرف بزنم چنان شود و و و و هیچوقت فکر نکردیم شاید این چنانو چنینها بیشتر به ضررش باشه اگه براتون مهمه اگه براتون نفسه و بعد از سالها دنیا شمارو بله خود شما ببره تو یه وادی درست قرار بدهکه برای اون طرف بشین همونی که برای شما بوده و دلت نخواد مثل اون باشین ولی دنیا چه بخواین چه نخواین انتقام خودشو میگیره پس بهتره مطیع باشین یا بهتر اونه دلی رو نشکنین دلی رو نسوزونین دلی رو چشم انتظار نزارین و یا دلی رو هوایی نکنینو بزارین برین اوناییکه زیادی دینو میفهمین زچرا از فهم زبان دل یک زن عاجزین تا بحال بهش فکر کردین....
یا من زیادی منطقی هستم یا اون خیلی بی منطق
همکارمو میگم اقا تلفن زده در مورد یه موضوع کاری بحث و گفتمان کنیم که ایشون تو فرمت تعین شده گزارششونو ارسال نکنن و هر طور دلشون میخواد بنویسن منم درست چند لحظه قبلش سر همین موضوع با یکی دیگه از همکارا بحثم شد که بخیر گذشت من خودمو خیلی خوب میشناسم میدونستم یه ذره دیگه ایشون خنگ بازی یا بهتر بگم تنبلی کنن ممکنه مسیر صحبتمون به سمتی بره که زیادم خوب نباشه بهشون گفتم معذرت میخوام میشه من ده دقیقه دیگه تماس بگیرم خدمتتون بهش برخورد گفت یعنی اینقدر سرتون شلوغه گفتم جسارتن خیر کمی اعصابم خورده ترجیح میدم دقایقی دیگه باهاتون صحبت کنم تق گوشیو قطع کرد زنگ زدم گفتم ناراحت شدین میگه نه نه چرا ناراحت بشم اگه ممکنه فردا صحبت کنیم من الان تو جلسه هستم گفتم خواهش میکنم حتمن عذرخواهی میکنم وقتتونو گرفتم و قطع کردم الان چهار ساعت از این مکالمه گذشته و من دارم فکر میکنم یعنی بده جلوی برخوردای احتمالی نامناسب خودتو بگیری مراقب باشی کدورتی پیش نیاد من که نمیفهمم چرا باید ایشون ناراحت بشن من تازه احترام گذاشتم بهشون که ازشون خواستم بعدن در فرصت مناسب در خدمتشون باشم تازشم اینجور برخوردا از مرد جماعت یه کم بعید نیست ؟!! به نظرم من که اشتباهی نکردم نمیدونم والا
بیخیال باقی روزمونو به قولی عشق است خیلی خوبم اره خوبم بخاطر بودنت گل نازم
مراقب خودت باش خیلی خیلی:-D
من خودم ادم زیاده خواهی نیستم وگر نه هر چی ازش خواستم بهم داده الهی شکر بخاطر همه چیز بخاطر مهرش بخاطر عشقش که منو تا ابد حی نگهمیداره خدایا خیلی ماهی میدونستی:-D