شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

حلاوت یکتا پرستی

سلام و درود بر حضرت خاتم و فخر دو عالم محمد مصطفی ص که حبیب حق گشت و حلاوت یکتا پرستی را به جهانیان چشاند درود و هزاران صلوات بر ایشان که پیام خودشناسی و خداشناسی را در جهان آکندند و قرآن کلام حق را به ما هدیه دادند، عید مبعث عید شروع بندگی مخلصانه بر تمامی مسلمانان جهان بسیار مبارک باد، هنوز هم هستند مسلمانانی در گوشه گوشه ی دنیا که به جرم اعتقاداتشان عمار گونه و سمیه وار شرحه شرحه می شوند و جای بسیار سپاس دارد از خدای رحمان که در جایی به دنیا آمدیم که به راحتی می توانیم مسلمان باشیم اگر چه مسلمانی ما کجا و مسلمان کجا...

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

من اصلا عددی نیستم قدم سر چشم من گذاشتید من کی باشم که کنیز بی بی زینب کبرا س و اهل و عیال کاروان کربلا بیان عیادتم از ذوقم رو پا بند نبودم چنان اشتیاقی به من داشتند چنان محبتی از نگاه و صدایشان به گوش جانم مینشست که انگار ما سالهاست همدیگر را میشناسیم مادربزرگ خدا بیامرزم هم بودن خلاصه اینکه شادی تمام وجودم را پر کرده نگاهشان از نظرم دور نمیشه نزدیک به پانزده نفر بودند خانم ها و چندین دختر بچه با چادر عربی😍 دیگه اصلا مگه غمی میمونه مگه غصه ای هست هر چی باشه و هر جا که باشه آخر این ماجرا من با پا که سهله با سر میرم🌺💕🙏😊

خدایا عاشقتم مرسی😍

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

اولین روز

من همیشه فکر میکنم روز اول سال باید خاص باشه باید یه جوری این روز رو با عزیزترینهایت بگذرانی که به یاد ماندنی بشه، ساعت شش صبح بیدار شدم سفره رو چیدم قرآن رو آوردم و دعا خواندم حس عجیبی داشتم نمیدونم چطور توصیفش کنم امیدوارم پسرم از امروز خاطره شادی در ذهنش بمونه

 

 

دیروز غروب حالم بد شد نفس تنگی که چه عرض کنم دیگه حس خفگی داشتم قبلا داده بودم برای روز مبادا تو دفترچه ام اسکن ریه نوشته بودن، زنگ زدم مرکز سی تی و ام آر آی اطهری روبروی بیمارستان جم به واسطه دوستی یه آشنایی اونجا پیدا کردم رفتم وقت گرفتم و اسکن ریه انجام دادم جوابشو که گرفتم حالم دگرگون شد سرم داشت گیج میرفت ریه چپم لوب پایین کاملا سفید شده بود و در ریه سمت راست هم چند نقطه پراکنده سفید بود به اون آقای آشنا گفتم ممنونم خیلی لطف کردین گفت جوابتونو گرفتین میشه نگاهی بندازم شاید بتونم راهنمایی کنم نشونش دادم گفت ریه ها درگیر شدن بیاین اینجا متخصص داریم مشاوره بگیرین رفتم پیشش کلی حرف زدیم گفت اگر تا دو روز دیگه رو به بهبود نرفتی حتما به بیمارستان مراجعه کنید و پسرتونم که نگرانشون هستید دوم فروردین بیارین به این آدرس تست بدن خیالتون راحت بشه

خلاصه اینکه خیالم راحت شد مسیر برام مشخص شد خیلی کارای عقب افتاده دارم که باید انجام بدم و خیالم از بابت نوید هم دوم فروردین راحت میشه اگر خدایی نکرده مثبت باشه میمونم خونه پرستاری بچمو میکنم اگر تستش منفی باشه به امیدخدا اگر حالم همینجور باشه باید برم بیمارستان بستری بشم

ببینیم خدا چی میخواد برامون، توکل به خودش که فقط گره مشکلات به دست خودش باز میشه

 

عیدتون مبارک

انشااله سالی سرشار از سلامتی، شادی و موفقیت داشته باشین انشااله

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

روز آخر

امروز آخرین روز سال ۹۸ هستش و من ۹ روزه مبتلا به کرونا هستم، دیشب تنگ نفسم به قدری شدت گرفت که مدام حس خفگی داشتم و از طرفی هم سعی میکردم سرفه نکنم یا اگر هم سرفه کردم با دهان بسته و خفه سرفه کنم البته یه جورایی قرنطینه خانگی هستم و ماسک هم میزنم، مجبور شدم مصرف داروهایی که فعلا برای افرادی مثل من تجویز میکنن رو شروع کنم

قرص کلروکین ۱۵۰ (ضد التهاب و درد)

قرص oseltamivir 75 (ضد ویروس و التهاب، معمولا تجویز نمیکنن مصرفش خطر ایجاد مقاومت دارویی در مقابل آنفلونزا در سالهای آتی هستش اما من مجبورم مصرف کنم تا انشااله سال آینده رو ببینم)

شربت آلوئه ورا (ضد ویروس طبیعی و نرم کننده مخاط ریه)

عسل و سیاه دانه

متوکلوپرامید (تهوع)

دی سیکلومین (اسهال)

اصل کاری هم مانند همیشه نظر حق و دعای خیر دوستان

و اینکه من سرطانو شکست دادم اینکه یه ویروس فسقلیه، عددی نیست، بعله ام😅 کوری میخونم برای کرونا، یه همچین بیمار قوی هستم بنده

اما خوب از همه اینحرفا بگذریم اگر بدی از من دیدین که قطعا هست عزیزی که خیلی وقتها از زیاد دوست داشتنش آزارش دادم حلالم کنید💕 و اینو بدونید من تمام تلاشمو میکنم و قطعا به راحتی تسلیم این فسقلی نمیشم 💪

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

صدام کن

بهشتم گم شده بر باد رفته
صدام کن اسم من از یاد رفته

صدام کن بی صدات از دست میرم
نذار از ترس تنهایی بمیرم

دلم آواز کولی وار میخواد دلم آغوش گندم زار میخواد

من از دلبستگی ها زخم خوردم دلم یه عشق بی آزار میخواد

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

لطف دوستان

من کار خاصی برای دوستان انجام نمیدم اما خیلی بهم لطف دارند، غروبی زنگ در رو زدن پسرم رفته پشت اف اف ببینه کیه، میگه مامان یه آقایی اومده فامیلی شمارو میگه، گفتم وایستا بیام، رفتم میبینم یکی از همکاران که با هم همسرویس بودیم هستن خلاصه قسم داد پایین نیاین منم بالا نمیام، عسل از شهرستان آوردم با سیاه دانه میزارم تو اسانسور 

خلاصه کلی شرمنده کردن پسرم میگه مامان کجاییه ایشون لهجه آذری داشتن عسلش مال کجاست، یک لحظه عجیب دلم یادت کرد، گفتم اردبیل

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز شد یک هفته

تا امروز، یک هفته است که با این بیماری دست به گریبانم، هنوزم تبم قطع نشده گاهی هم لرز دارم، بدن درد و قلب و ریه، تنگی نفس و سرفه، خلاصه اینکه عوض بهتر شدن وضعیتم رو به وخامته، درگیری ریه هام داره بیشتر میشه، دیشب یکی از دوستانم که پرستار هستن یه قرصی به نام ناپروکسن رو بهم معرفی کردن گشتم تو خونه داشتم عوارضشو خوندم نوشته بود برای کسانی که نارسایی کلیه دارند توصیه نمیشه، اما درد مفاصل و ریه ام اونقدر زیاد بود یه قرص ناپروکسن ژله ای دویست دیشب خوردم انگار آب روی آتش بود آروم شدم شب راحت خوابیدم صبح دوباره درد داشتم یکی دیگه خوردم و الان کلیه هام داره آلارم میده، دیگه نباید بخورم، واقعا مستاصل شدم نمیدونم چیکار کنم با این درد و تب، حالا بگذریم از تنگ نفس و سرفه که امانمو بریده

 

نمیدونم چرا قبل این بیماری اینقدر حس میکردم روزهای آینده ام روزهای خوبیست چرا مانند سالهای گذشته با آمدن بهار غم در دلم ننشسته بود و از آمدن بهار و نوروز امسال خوشحال بودم

شاید رسیدم آخر خط، راحت میشم از زندگی و این تلاش های بیهوده 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

مثبت مهربانی

حالم معلوم نیست، دو ساعت میبینی خوبم، دو ساعت دیگه میبینی رو به موتم، امروز از تنگ نفس سر گیجه گرفته بودم پدرم بدون اینکه بهش خبر بدم اونقدر نگران و سراسیمه خودشو رسوند خونمون میگفت داشتم کار میکردم یک دفعه قلبم فشرده شد و دلم شور زد برات، رامو گرفتم اومدم خونتون، بهش گفتم نیا بالا به من نزدیک نشو شما سنت بالاست بگیری برات خطرناکه، اما گوش نکرد میگفت اگه قراره بلایی سر تو بیاد دنیارو نمیخوام نفس میخوام چیکار وقتی نفس من تویی

اشک میریختمو نگاهش میکردم سریع لباس تنم کردن بردنم درمانگاه محلشون دکتری که میشناخت رو آوردن بالا سرم تست اکسیژن گرفت و صدای ریه و گفت خانم شما مبتلا شدین اما با توجه به شرایط زمینه ای که دارین خونه برای شما امن تر از درمانگاه و بیمارستانه، باز اگه بخواین براتون بستری میتونم بنویسم اسکن ریه هم تو بیمارستان انجام میشه اما من اینو به شما توصیه نمیکنم

خلاصه این شد که برگشتم منزل و قرار شد هر وقت احساس تنگ نفسم شدیدتر شد به بیمارستان مراجعه کنم

گفتم نگران پسرم هستم گفت اینجا هر روز از بچه کوچیک تا بزرگ میان که مبتلا هستن اما هیچ کدوم از شواهد شمارو ندارن من مطمئنم اگر پسرتون گرفته باشه هم یا رد کرده یا سبک تر از شما میگیره نگران نباش

چقدر بعضی دکترا حرفاشون از بقیه حجت تر هست با اینکه حرف خاصی نزد اما انرژی مثبتش، نگاه مهربون و گرمای دستاش، اصلا مدل حرف زدنش یه دنیا آرامش داشت، اومدم خونه آروم خوابیدم تا غروب، از وقتی هم بیدار شدم تنفسمو تنظیم کردم سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم و حتی یکبارم سرفه نکردم

ممنونم آقای دکتر شعبانیان عزیز

انشااله خداوند متعال به شما و قلب مهربان و روح سرشار از انسانیتتون، سلامتی و خبر و برکت دهد. 💕

  • شکوفه